گنجور

شمارهٔ ۲۲ - وله ایضا

خان حاتم دل جم جاه که جبار جلیل
هرچه از بدو ازل داد باو نیکو داد
از زرو گنج ملوک آن که به صد بنده دهند
آن سخن سنج به یک بنده مدحت گو داد
بود از دولت آن مالک مملوک نواز
هرچه ما بی درمان را ز فواید رو داد
بهر نقدی که درین وقت به از گنجی بود
منت از شاه کشیدیم ولی زر او داد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خان حاتم دل جم جاه که جبار جلیل
هرچه از بدو ازل داد باو نیکو داد
هوش مصنوعی: خان حاتم، دل بزرگ و با درایت دارد. خداوند، جبار و بزرگ، هر چیز خوبی را از آغاز خلقت به او عطا کرده است.
از زرو گنج ملوک آن که به صد بنده دهند
آن سخن سنج به یک بنده مدحت گو داد
هوش مصنوعی: از دارایی‌های پادشاهان، کسی که با صد غلام و کنیز برابری کند، با یک بنده برای مدح و ستایش، سخن می‌گوید.
بود از دولت آن مالک مملوک نواز
هرچه ما بی درمان را ز فواید رو داد
هوش مصنوعی: از نعمت وجود آن مالک بزرگ، هر چیز خوبی که ما از آن بی‌بهره بودیم، به ما ارزانی داشت.
بهر نقدی که درین وقت به از گنجی بود
منت از شاه کشیدیم ولی زر او داد
هوش مصنوعی: در این زمان، ما به خاطر چیزی که از شاه دریافت کردیم، ارزش بیشتری را نسبت به گنجی که داشتیم، پذیرفتیم و هرچند ممکن است منت بر ما باشد، اما در عوض، مکافات آن را دریافت کردیم.