گنجور

شمارهٔ ۱۵ - قطعه

ای فلک آستان که خاک درت
تارک آرای خلق ایام است
وی قمر پاسبان که گرد رهت
توتیا بخش چشم اجرام است
توسن سرکش سپهر بلند
رایض دولت تو را رام است
خادمان رفیع قدر تو را
تخت افلاک تحت اقدام است
یکی از خیل تیغ بندانت
که ز دور ایستاده بهرام است
بندهٔ پیرتوست کیوان لیک
زهره‌ات در طلایه بام است
رفعت آسمان اساس تو را
پایهٔ برتر ز حد افهام است
عصمت ممتنع قیاس تو را
امتناع از قیاس اوهام است
پایهٔ عونت آن ستوده ستون
پشت ایمان ورکن اسلام است
دین حق بس که دارد از تو رواج
کافر اندر شکست اصنام است
در صفات تو ای فرشتهٔ صفات
عاجز است این زبان که در کام است
به کدامین زبان کنم آغاز
وصف ذاتت که حیرت انجام است
حوری در لباس انسانی
ملکی و تو را پری نام است
در مثال رخت مصور را
لرزه در کلک معجز ارقام است
زان که تصویر صورتی که تو راست
کار صورت نگار ارجام است
بر درت هر کمینه خادمه‌ای
که ز صبح ایستاده تا شام است
هست مخدومهٔ زمین و زمان
کاسمانش یکی ز خدام است
مهر پا می‌نهد چه در حرمت
تا به شب لرزه‌اش براندام است
ای شه انس و جان که جان مرا
ز التفات تو در تن آرام است
تنم از ضعف گرچه شد الفی
در سجود تو آن الف لام است
دلم آن آهوی حرم شب و روز
از طواف درت در احرام است
وز حسد خاک می‌کند بر سر
تن که دور از درت به ناکام است
خطه خاطر همایونت
که گذرگاه پیک و الهام است
همه سری در آن چه دارد راه
پس چه حاجت به عرض و اعلام است
منم آن مادح فدائی تو
که ز من تا نصیر یک گام است
نه از آن فرقه‌ام که بهر طمع
مدحشان جمله دانه و دام است
یا زبان نیازشان هر دم
خواهشی با هزار ابرام است
خواهش محتشم توجه توست
که دوای جمیع آلام است
گرچه ناکامی که هست مرا
در پی آن جهان جهان کام است
ورچه انعام خاص پی در پی
از تو نسبت به حال من عام است
این که دانسته‌ای مرا سگ خویش
بهتر از صد هزار انعام است

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای فلک آستان که خاک درت
تارک آرای خلق ایام است
هوش مصنوعی: ای آسمان، تو درگاهی هستی که خاکت زینت‌بخش سرهای مردم در طول تاریخ است.
وی قمر پاسبان که گرد رهت
توتیا بخش چشم اجرام است
هوش مصنوعی: او همچون ماهی است که نگهبان راه توست و زیبایی و روشنی چشم‌های موجودات را به آن‌ها می‌بخشد.
توسن سرکش سپهر بلند
رایض دولت تو را رام است
هوش مصنوعی: توسن سرکش آسمان بلند، در برابر فرمان تو تسلیم است و به اطاعت درمی‌آید.
خادمان رفیع قدر تو را
تخت افلاک تحت اقدام است
هوش مصنوعی: خادمان بزرگ و محترم به احترام شما همه چیز را زیر پا می‌گذارند و به خدمت شما در می‌آیند.
یکی از خیل تیغ بندانت
که ز دور ایستاده بهرام است
هوش مصنوعی: یکی از افرادی که در ارتش قوی و آماده برای جنگ ایستاده، بهرام است که از فاصله‌ای دور به ما نگاه می‌کند.
بندهٔ پیرتوست کیوان لیک
زهره‌ات در طلایه بام است
هوش مصنوعی: من غلام و خدمتگزار تو هستم، ای محبوب بزرگوار، اما زیبایی و نور چهره‌ات در افق آسمان می‌درخشد.
رفعت آسمان اساس تو را
پایهٔ برتر ز حد افهام است
هوش مصنوعی: عظمت آسمان پایه و اساس وجود تو را فراتر از درک و فهم انسان می‌سازد.
عصمت ممتنع قیاس تو را
امتناع از قیاس اوهام است
هوش مصنوعی: عصمت به معنای پاکی و دوری از گناه است و اشاره به حالتی دارد که نمی‌توان آن را با معیارهای معمولی ارزیابی کرد. در اینجا، عدم توانایی در قیاس عصمت با اوهام اشاره دارد به این که نمی‌توان این پاکی و دوری از خطا را با تخیلات و تصورات نادرست مقایسه کرد. به عبارت دیگر، عصمت قابل مقایسه با خیال‌پردازی‌ها نیست و هر نوع قیاسی در این زمینه بی‌نتیجه خواهد بود.
پایهٔ عونت آن ستوده ستون
پشت ایمان ورکن اسلام است
هوش مصنوعی: کمک و یاری به کسی که در ایمان است، همانند ستونی است که پشتیبانی‌گر یک ساختمان استوار می‌باشد.
دین حق بس که دارد از تو رواج
کافر اندر شکست اصنام است
هوش مصنوعی: دین راستین از تو به قدری رونق یافته است که کافر در شکست بت‌ها نقش دارد.
در صفات تو ای فرشتهٔ صفات
عاجز است این زبان که در کام است
هوش مصنوعی: این زبان که در دهان من است، در برابر ویژگی‌ها و صفات تو، ای فرشته، ناتوان و بی‌قدرت است.
به کدامین زبان کنم آغاز
وصف ذاتت که حیرت انجام است
هوش مصنوعی: با کدام زبان باید از ویژگی‌های تو صحبت کنم، در حالی که در آخر همچنان حیرت‌زده می‌مانم؟
حوری در لباس انسانی
ملکی و تو را پری نام است
هوش مصنوعی: زیبایی و لطافت تو مانند یک پری است که در قالب انسان به دنیا آمده، و با ویژگی‌های ملکوتی‌ات، نشان‌دهنده‌ی وجودی فرشته‌وار هستی.
در مثال رخت مصور را
لرزه در کلک معجز ارقام است
هوش مصنوعی: در مثال زیبایی تو، لرزشی که در تصویر ایجاد می‌کند، ناشی از هنر و خلاقیت هنرمندانی است که با دستان خود، آثار شگفت‌انگیزی را خلق کرده‌اند.
زان که تصویر صورتی که تو راست
کار صورت نگار ارجام است
هوش مصنوعی: به این معناست که تصویری که از تو وجود دارد، نشان‌دهندهٔ زیبایی و هنر است و به نوعی ارزش و اعتبار خاصی دارد.
بر درت هر کمینه خادمه‌ای
که ز صبح ایستاده تا شام است
هوش مصنوعی: هر فرد کوچکی که در درگاه تو ایستاده است، از صبح تا شام در خدمت توست.
هست مخدومهٔ زمین و زمان
کاسمانش یکی ز خدام است
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف انسانی می‌پردازد که در مقام و منزلت از دیگران برتر است. او مانند یک خادم قدرتمند در میان زمین و زمان به شمار می‌آید و در واقع، یکی از عناصری است که به این جهان خدمت می‌کند. این تعبیر نشان‌دهنده عظمت و ارزش این فرد در ساختار کلی هستی است.
مهر پا می‌نهد چه در حرمت
تا به شب لرزه‌اش براندام است
هوش مصنوعی: دوست با عشق و محبت قدم می‌گذارد و به خاطر احترام به این احساس، در شب‌ها لرزش قلبش را احساس می‌کند.
ای شه انس و جان که جان مرا
ز التفات تو در تن آرام است
هوش مصنوعی: ای محبوب و دلبر من، جانم به خاطر توجه تو به زندگی در آرامش است.
تنم از ضعف گرچه شد الفی
در سجود تو آن الف لام است
هوش مصنوعی: با وجود اینکه جسم من از ضعف و ناتوانی به زمین افتاده و به حالت سجده در آمده، اما سرنوشت و مقصود من به کمال و زیبایی همچون الف و لام در زبان فارسی است.
دلم آن آهوی حرم شب و روز
از طواف درت در احرام است
هوش مصنوعی: دل من همچون آهو در حرم، شب و روز به دور تو می‌چرخد و در حالتی از احرام و احترام به توست.
وز حسد خاک می‌کند بر سر
تن که دور از درت به ناکام است
هوش مصنوعی: از حسادت، بر سر خود خاک می‌ریزد، چرا که دور از درگاه تو، بی‌نصیب و ناکام است.
خطه خاطر همایونت
که گذرگاه پیک و الهام است
هوش مصنوعی: منطقه‌ی دل‌نشین و با شکوه تو، جایی است که فرشته‌ها و الهام‌های ناب از آن عبور می‌کنند.
همه سری در آن چه دارد راه
پس چه حاجت به عرض و اعلام است
هوش مصنوعی: همه چیزهایی که در دل دارد، به خوبی قابل فهم است، پس نیازی به گفتن و یادآوری وجود ندارد.
منم آن مادح فدائی تو
که ز من تا نصیر یک گام است
هوش مصنوعی: من آن ستاینده‌ای هستم که برای تو فدای جانم می‌شوم، به طوری که برای من و نصیر، تنها یک قدم فاصله وجود دارد.
نه از آن فرقه‌ام که بهر طمع
مدحشان جمله دانه و دام است
هوش مصنوعی: من از آن دسته افرادی نیستم که به خاطر منافع شخصی و طمع، در ستایش دیگران دست به مدح و تعریف و تمجید بزنم.
یا زبان نیازشان هر دم
خواهشی با هزار ابرام است
هوش مصنوعی: زبان آنها همیشه با هزار اصرار و درخواست، نیازهایشان را ابراز می‌کند.
خواهش محتشم توجه توست
که دوای جمیع آلام است
هوش مصنوعی: محتشم، درخواست من توجه و محبت توست که می‌تواند تمام دردها و مشکلات را درمان کند.
گرچه ناکامی که هست مرا
در پی آن جهان جهان کام است
هوش مصنوعی: اگرچه در زندگی با شکست‌هایی روبرو هستم، اما هدفم دستیابی به جهانی سرشار از کامیابی و خوشبختی است.
ورچه انعام خاص پی در پی
از تو نسبت به حال من عام است
هوش مصنوعی: اگرچه نعمت‌های خاص تو همیشه بی‌وقفه به من می‌رسد، اما حال من در برابر آن‌ها عمومی و گسترده است.
این که دانسته‌ای مرا سگ خویش
بهتر از صد هزار انعام است
هوش مصنوعی: دانستن اینکه تو به من وابسته‌ای و من را به عنوان سگ خود می‌پذیری، از داشتن صد هزار ثروت و نعمت بیشتر ارزش دارد.