شمارهٔ ۵۹۶
در سیر چمن دیدم سرو چمن آرائی
زیبا تن و اندامی رعنا قد و بالائی
در پرده عذار او در بسته گلستانی
در رمز دهان او سر بسته معمائی
ای عقل وداعم کن خوش خوش که درین ایام
دل میبردم هر روز جائی به تماشائی
با آن که جهانگیرست شمشیر زبان من
از سحر خیالاتم در عرض تمنائی
در گوش دلم تکرار بس راز همیگوید
آن غمزه که میگوید صد نکته به ایمائی
هان ای سر سودائی راز هوس گرمست
پا در ره سودا نه اما نخوری پائی
از منع ببندی لب در لانه که خوبان را
باشد به زمان ما هر منع تقاضائی
ای مرغ همایون فال زین بال فشانیها
دل رفت ز جا گویا داری خبر از جائی
از دغدغه ایمن شو کز پاکی عشق تو
سجاده بر آب انداخت دامن به می آلائی
ای عقل سپرداری بگذار که رد دلها
گر دیده خدنگ افکن بازوی توانائی
بر محتشم افکن ره تا گردی ازین آگه
کاندر نفسی داری طوطی شکر خائی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در سیر چمن دیدم سرو چمن آرائی
زیبا تن و اندامی رعنا قد و بالائی
هوش مصنوعی: در دشت گل، درخت سرو زیبایی را دیدم که با قامت و اندام دلنشینش به خوبی خود را نمایان کرده بود.
در پرده عذار او در بسته گلستانی
در رمز دهان او سر بسته معمائی
هوش مصنوعی: در جلوی چهره او، باغی از گلها پنهان است و در کلام او، رازی نهفته و پیچیده وجود دارد.
ای عقل وداعم کن خوش خوش که درین ایام
دل میبردم هر روز جائی به تماشائی
هوش مصنوعی: ای عقل، کنارم باش و کمکم کن که در این روزها هر روز به جایی میروم که دل را به تماشا میبرد.
با آن که جهانگیرست شمشیر زبان من
از سحر خیالاتم در عرض تمنائی
هوش مصنوعی: با وجود اینکه حرفهای من قدرتی بزرگ دارند و بر جهان تاثیر میگذارند، ولی از زیرکی و تخیلهای من ناتوانند در مقابل آرزوهایم.
در گوش دلم تکرار بس راز همیگوید
آن غمزه که میگوید صد نکته به ایمائی
هوش مصنوعی: در دل من، تکرار سخنهای پنهانی وجود دارد که آن نگاه دلربا با یک اشاره، بسیاری از اسرار را آشکار میسازد.
هان ای سر سودائی راز هوس گرمست
پا در ره سودا نه اما نخوری پائی
هوش مصنوعی: ای دل دیوانه، راز آرزوهایت را بشناس؛ تو در مسیر عشق هستی، اما مراقب باش که به درد و رنج نیفتی.
از منع ببندی لب در لانه که خوبان را
باشد به زمان ما هر منع تقاضائی
هوش مصنوعی: درباره اینکه خودت را از گفت و گو در جایی که نباید، دور نگهداری. در زمان ما کسانی که خوب و خوبان هستند، هر گونه منع و محدودیت را به نوعی یک خواهش و درخواست میدانند.
ای مرغ همایون فال زین بال فشانیها
دل رفت ز جا گویا داری خبر از جائی
هوش مصنوعی: ای پرنده خوشبخت، با بالهای زیبایت فال میزنی و دل را از جا میکنی؛ انگار که از جایی خبر داری.
از دغدغه ایمن شو کز پاکی عشق تو
سجاده بر آب انداخت دامن به می آلائی
هوش مصنوعی: از نگرانیها فارغ باش، زیرا عشق خالص تو باعث شده که سجادهای بر روی آب بگسترانند و دامن خود را به شراب رنگین کنند.
ای عقل سپرداری بگذار که رد دلها
گر دیده خدنگ افکن بازوی توانائی
هوش مصنوعی: ای خرد و عقل، رهاییم کن که میخواهیم دلها را همچون تیر بر هدف قرار دهیم، تا قدرت و تواناییام را به نمایش بگذاریم.
بر محتشم افکن ره تا گردی ازین آگه
کاندر نفسی داری طوطی شکر خائی
هوش مصنوعی: بر محتشم بگذران تا بفهمی که در هر نفسی، شکر خوشگلی وجود دارد.
حاشیه ها
1393/11/25 23:01
آراد
با سلام
به نظر می رسد دو غلط تایپی در متن هست:
مصراع اول بیت شماره نه دغدغۀ غلط است و باید دغدغه باشد
و مصراع اول بیت شماره ده در دلها درست است که رد دلها تایپ شده
1398/07/09 10:10
م. م.ب
به نظر حاشیه بالا صحیح است. لطفا تصحیح بفرمایید شعر را.

محتشم کاشانی