شمارهٔ ۵۹۴
مرا حرص نگه هردم به رغبت میبرد جائی
که هست آفت گمار از غمزه بر من چشم شهلائی
زیاد حور و فکر خلد اگر غافل زیم شاید
که میبینم عجب روئی و میباشم عجب جائی
یکی از عاشقان چشم مردم پرورش میشد
اگر میبود نرگس را چو مردم چشم بینائی
چو ممکن نیست بودن بیبلا بسیار ممنونم
که افکندست عشقم در بلای سرو بالائی
ندانم چون کنم در صحبت او حفظ دین خود
که چشمش میکند تاراج ایمانم به ایمائی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا حرص نگه هردم به رغبت میبرد جائی
که هست آفت گمار از غمزه بر من چشم شهلائی
هوش مصنوعی: علاقه و حرص من هر لحظه مرا به جایی میبرد که در آن خطری وجود دارد، و این خطر به خاطر نگاه گناهآلود چشمان زیبا و سیاه من است.
زیاد حور و فکر خلد اگر غافل زیم شاید
که میبینم عجب روئی و میباشم عجب جائی
هوش مصنوعی: اگر به زیباییها و نعمتهای بهشت فکر کردی و از آنها غافل نباشی، شاید بتوانی زیباییهایی را ببینی که حیرتآورند و در جایی شگفتانگیز قرار داری.
یکی از عاشقان چشم مردم پرورش میشد
اگر میبود نرگس را چو مردم چشم بینائی
هوش مصنوعی: اگر نرگس مانند مردم چشمی بینا داشته باشد، یکی از عاشقان میتواند در نگاه او پرورش یابد و رشد کند.
چو ممکن نیست بودن بیبلا بسیار ممنونم
که افکندست عشقم در بلای سرو بالائی
هوش مصنوعی: چون نمیتوان زندگی کرد بدون درد و رنج، بسیار سپاسگزارم که عشق مرا در سختی و مشکلاتی چون آن درخت بلند انداخته است.
ندانم چون کنم در صحبت او حفظ دین خود
که چشمش میکند تاراج ایمانم به ایمائی
هوش مصنوعی: نمیدانم چطور باید در کنار او دین خود را حفظ کنم، چون نگاهش باعث میشود ایمانم را از دست بدهم.

محتشم کاشانی