گنجور

شمارهٔ ۵۸۱

به زبان غمزه رانی چو روم به عشوه خوانی
به تو ناز داد یاد این همه مختلف زبانی
سگی از تو شهسوارم به قبول و رد چکارم
بود آن که اضطرارم که نخوانی و نرانی
اگرم برون ز امکان دو جهان بود بر از جان
همه در ره تو ریزم که عزیزتر ز جانی
دو جهان ز توست ای مه بکشی اگر یکی را
به تو کس چه می‌تواند مکن آن چه می‌توانی
همهٔ فتنه روید از خاک و ستیزه خیزد از گل
به زمین کرشمه ریزان چو سمند ناز رانی
به زبان جور ممکن بود امتحان عاشق
تو به تیغم آزمودی و همان در امتحانی
بگذر ز کین که ترسم به زمین بشر نماند
که ارادهٔ تو ماند به قضای آسمانی
طلبی که یار نازی نکشد چه لذت او را
دل شوق گرم دارد ارنی ز لن ترانی
چو شدی به غیر یاران همه رازهای پنهان
دگری اگر بداند تو ز محتشم ندانی

اطلاعات

وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به زبان غمزه رانی چو روم به عشوه خوانی
به تو ناز داد یاد این همه مختلف زبانی
هوش مصنوعی: وقتی که می‌خواهم با زیبایی و نازتو حرف بزنم، به یاد این همه تفاوت در زبان‌ها می‌افتم.
سگی از تو شهسوارم به قبول و رد چکارم
بود آن که اضطرارم که نخوانی و نرانی
هوش مصنوعی: سگی که در برابر تو تسلیم است، چه کاری می‌توانم بکنم؟ آن کس که مرا به این حالت دچار کرده، نخواندنت و طرد کردنت است.
اگرم برون ز امکان دو جهان بود بر از جان
همه در ره تو ریزم که عزیزتر ز جانی
هوش مصنوعی: اگر امکان یا وجود دو جهان هم از دست برود، من جانم را در راه تو فدا می‌کنم، چون تو برای من عزیزتر از جان هستی.
دو جهان ز توست ای مه بکشی اگر یکی را
به تو کس چه می‌تواند مکن آن چه می‌توانی
هوش مصنوعی: ای ماه، دو جهان به خاطر توست؛ اگر یکی از آنها را بگیری، هیچ‌کس نمی‌تواند چیزی بگوید. پس هر چه می‌توانی، انجام نده!
همهٔ فتنه روید از خاک و ستیزه خیزد از گل
به زمین کرشمه ریزان چو سمند ناز رانی
هوش مصنوعی: تمامی مشکلات و کُشمکش‌ها از خاک و زمین نشأت می‌گیرد و همان‌گونه که از گل و گیاه زیبایی و ناز به وجود می‌آید، در دل طبیعت هم می‌توان زیبایی‌هایی را مشاهده کرد. این زیبایی‌ها مانند سمند نازناز، دل‌فریب و خوش‌منظرند.
به زبان جور ممکن بود امتحان عاشق
تو به تیغم آزمودی و همان در امتحانی
هوش مصنوعی: شاید با زبان زیبا و دلنشین، می‌توانستی عاشق خود را آزمایش کنی و او را با تیغ درد و رنج محک بزنی. اما این امتحان در حقیقت آزمایشی دیگر است.
بگذر ز کین که ترسم به زمین بشر نماند
که ارادهٔ تو ماند به قضای آسمانی
هوش مصنوعی: از کینه و دشمنی بگذر، زیرا نگرانم که بر روی زمین هیچ انسانی باقی نماند. اگر خواست تو مقدر باشد، آن چه در آسمان رقم خورده بر روی زندگی تأثیر خواهد گذاشت.
طلبی که یار نازی نکشد چه لذت او را
دل شوق گرم دارد ارنی ز لن ترانی
هوش مصنوعی: اگر محبوب ناز نکند و چیزی از عشق نطلبد، چطور می‌تواند لذتی ببرد؟ دل آدم همیشه به شوق دیدار او گرم است، حتی اگر او را نبینم.
چو شدی به غیر یاران همه رازهای پنهان
دگری اگر بداند تو ز محتشم ندانی
هوش مصنوعی: اگر از دوستان و یاران دور شوی، آن وقت رازهای نهان دیگران را خواهی دانست، اما در این حال، تو از اوصاف و ویژگی‌های محترم خود بی‌خبر خواهی بود.

حاشیه ها

1394/09/05 11:12
حسین قیومی

سلام : یک بیت به آخر ،طلبی که یار نازی نشکد غلط است نکشد صحیح می شود