گنجور

شمارهٔ ۵۸۰

ز اشک سرخ برای نزول جانانی
شدست خانهٔ چشمم نقش ایوانی
مباش این همه ای گنج حسن در دل غیر
بیا که هست مرا نیز کنج ویرانی
به لاله زار دل داغدار من بگذر
که دهر یاد ندارد چنین گلستانی
چه شد که گر از بی‌تکلفی یک بار
شود مقام گدا تکیه‌گاه سلطانی
به نیم جان که دلم راست شاه من چه عجب
گر انفعال کشد پیش چون تو مهمانی
به دود مجمره حاجت ندارد آن محفل
که سازیش تو معطر به گرد دامانی
درآ ز در ای جان که محتشم بی‌توست
مثال صورت دیوار و جسم بی‌جانی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز اشک سرخ برای نزول جانانی
شدست خانهٔ چشمم نقش ایوانی
هوش مصنوعی: از اشک‌های سرخ من که به خاطر آمدن محبوب نازل شده، چشمم به مانند ایوانی تزئین شده است.
مباش این همه ای گنج حسن در دل غیر
بیا که هست مرا نیز کنج ویرانی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نباید فقط به زیبایی‌های دیگران توجه کنیم؛ زیرا من نیز در دل ویرانی‌ام، گنجینه‌ای از زیبایی‌ها دارم. به جای اینکه به دنبال زیبایی‌های دیگران باشیم، باید به آنچه خود داریم و به درون خود بنگریم.
به لاله زار دل داغدار من بگذر
که دهر یاد ندارد چنین گلستانی
هوش مصنوعی: از کنار باغ دل حزین من بگذر، چون روزگار چنین گلستانی را فراموش کرده است.
چه شد که گر از بی‌تکلفی یک بار
شود مقام گدا تکیه‌گاه سلطانی
هوش مصنوعی: چه شده است که اگر فردی بی‌تکلف و ساده باشد، می‌تواند به مقام و منزلتی برسد که حتی مقام یک سلطان را در بر بگیرد؟
به نیم جان که دلم راست شاه من چه عجب
گر انفعال کشد پیش چون تو مهمانی
هوش مصنوعی: به دل نگران و بی‌رمق من که به خاطر توست، چه عجیب است اگر در مقابل کسی چون تو، دچار تردید و انفعال شوم.
به دود مجمره حاجت ندارد آن محفل
که سازیش تو معطر به گرد دامانی
هوش مصنوعی: در آن محفل که بوی خوشی از دامن تو پیداست، نیازی به دود و عطر دیگر نیست.
درآ ز در ای جان که محتشم بی‌توست
مثال صورت دیوار و جسم بی‌جانی
هوش مصنوعی: بیا به درون، ای جان، که بدون تو زندگی بی‌حالت و بی‌محتواست؛ مثل دیواری که فقط یک جسم بی‌جان است و هیچ زیبایی ندارد.