گنجور

شمارهٔ ۵۲۱

صیدی که لعب عشق فکندش به بند تو
ضبط تو دید و جست برون از کمند تو
ای پای تا به سر چونی قند دلپسند
افغان که طعمهٔ مگسانست قند تو
دست مرا که ساخته‌ای زیر دست غیر
کوتاه به ز میوهٔ نخل بلند تو
چند افکنی در آتش سوزان دل مرا
هست این سیاه روز دل من پسند تو
ای مادر زمانه ببین کز خلاف عهد
با من چه می‌کند خلف ارجمند تو
دل برگرفتی ز تو جانا اگر بدی
در سینهٔ من آن دل هجران پسند تو
تلخی مکن که خنده نگهداشتن به زور
می‌بارد از لب و دهن نوشخند تو
امروز کو که باز بتر بیندت به من
بدگوی من که دوش همی داد پند تو
چون محتشم بسی ز ندامت بسر زدم
دستی که می‌زدم به عنان سمند تو

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صیدی که لعب عشق فکندش به بند تو
ضبط تو دید و جست برون از کمند تو
هوش مصنوعی: عشقی که او را به دام انداخته، وقتی تو را دید، تلاش کرد تا از چنگ تو فرار کند.
ای پای تا به سر چونی قند دلپسند
افغان که طعمهٔ مگسانست قند تو
هوش مصنوعی: تا سر و پا چه حالی داری، ای دلپسند مانند قند افغان، که شیرینی تو مانند قند برای مگس‌ها جذابیت دارد.
دست مرا که ساخته‌ای زیر دست غیر
کوتاه به ز میوهٔ نخل بلند تو
هوش مصنوعی: این بیت به احساس تعلق و وابستگی اشاره دارد. شاعر از کسی می‌خواهد که از او حمایت کند و به او کمک کند، زیرا او تحت تأثیر و فشار دیگران است. او از نخل بلند به عنوان نمادی از عظمت و قدرت یاد می‌کند و با تواضع می‌خواهد که دستش در حال حاضر به کسی دیگر نرسد و از آن شخص حمایت کند.
چند افکنی در آتش سوزان دل مرا
هست این سیاه روز دل من پسند تو
هوش مصنوعی: چند بار می‌خواهی دل سوزان من را در آتش اندازی؟ این روزهای تیره و تار برای دل من به هیچ‌وجه خوشایند تو نیست.
ای مادر زمانه ببین کز خلاف عهد
با من چه می‌کند خلف ارجمند تو
هوش مصنوعی: ای مادر زمانه، نگاه کن که فرزند با ارزش تو چگونه به عهد و پیمانش با من خیانت می‌کند.
دل برگرفتی ز تو جانا اگر بدی
در سینهٔ من آن دل هجران پسند تو
هوش مصنوعی: ای محبوب، اگر از تو دلگیر شدم، باید بدانی که در قلب من تنها حسرت و یاد تو باقی مانده است.
تلخی مکن که خنده نگهداشتن به زور
می‌بارد از لب و دهن نوشخند تو
هوش مصنوعی: تلخی نکن که خندیدن به زور از لب‌ها و دهن تو بیرون می‌آید.
امروز کو که باز بتر بیندت به من
بدگوی من که دوش همی داد پند تو
هوش مصنوعی: امروز چه کسی پیدا می‌شود که به تو نگاه کند و بدگوییِ من را بگوید، در حالیکه دیشب فراموش نکردم که پند تو را گرفتم؟
چون محتشم بسی ز ندامت بسر زدم
دستی که می‌زدم به عنان سمند تو
هوش مصنوعی: وقتی از کارهایی که کرده‌ام بسیار پشیمان شدم، دستم را از کاری که با شتاب و بی‌ملاحظه انجام می‌دادم، برداشتم.