شمارهٔ ۵۱۱
آن منتظر گدازی چشم سیاه او
جانیست در تن نگه گاهگاه او
خوش کامرانیست در اثنای قهر و خشم
دیدن به دست میل عنان نگاه او
در عین بسملم در انکار اگر زند
من با سر بریده شوم خود گواه او
هست از سر بریده او یک رهم امید
جنبیدن لبی که شود عذرخواه او
آن رتبه کو که بیحرکت سازم از دعا
دست فرشتهای که نویسد گناه او
الماس ریزه ریخته در چشم غیرتم
هر برگ گل که ریخته در خوابگاه او
او گرد غم فشانده ز حرمان به روی من
من خاک کوچه رفته ز مژگان ز راه او
زلفش سپاه خسرو حسنست وین عجب
کاسباب قوت است شکست سپاه او
منشین ز سوز محتشم ایمن که بر فلک
داغیست هر ستارهای از دود آه او
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن منتظر گدازی چشم سیاه او
جانیست در تن نگه گاهگاه او
هوش مصنوعی: چشمان سیاه او همچون جان در تن، هر بار که به او نگاه میکنم، مرا به شدت تحت تأثیر قرار میدهد.
خوش کامرانیست در اثنای قهر و خشم
دیدن به دست میل عنان نگاه او
هوش مصنوعی: خوشحالی و کامیابی در زمان قهر و خشم، به دیدن چهرهای است که در آن نگاهش، توانایی و قدرتی نهفته است.
در عین بسملم در انکار اگر زند
من با سر بریده شوم خود گواه او
هوش مصنوعی: اگرچه من در حالتی از فرومایگی و ناامیدی به سر میبرم، اگر کسی به من حمله کند و به من آسیب برساند، با وجود این که جانم از دست میرود، خودم به عنوان شاهدی بر حقیقت باقی میمانم.
هست از سر بریده او یک رهم امید
جنبیدن لبی که شود عذرخواه او
هوش مصنوعی: از سر بریدهاش، همچنان یک امید دارم؛ امید به اینکه لبی تکان بخورد و از او عذرخواهی کند.
آن رتبه کو که بیحرکت سازم از دعا
دست فرشتهای که نویسد گناه او
هوش مصنوعی: آن مقام و جایگاهی که بتوانم با دعا، از کار فرشتهای که گناهان او را مینویسد، جلوگیری کنم.
الماس ریزه ریخته در چشم غیرتم
هر برگ گل که ریخته در خوابگاه او
هوش مصنوعی: چشم غیرت من پر از الماسهای ریز است، همچنان که هر گلبرگ که در خوابگاه او ریخته شده، برای من ارزشمند و گرانبهاست.
او گرد غم فشانده ز حرمان به روی من
من خاک کوچه رفته ز مژگان ز راه او
هوش مصنوعی: او به خاطر ناامیدی و اندوه، غم را بر چهرهام پاشیده و من همچون خاک کوچهای شدهام که اشکهایم از یاد او بر زمین ریخته است.
زلفش سپاه خسرو حسنست وین عجب
کاسباب قوت است شکست سپاه او
هوش مصنوعی: موهای او مانند لشکری از زیبایی است و این جای تعجب دارد که همین موها میتواند باعث شکست نیروهای عشق و زیبایی شود.
منشین ز سوز محتشم ایمن که بر فلک
داغیست هر ستارهای از دود آه او
هوش مصنوعی: از درد و رنج دیگران غافل مشو، زیرا هر ستارهای در آسمان نشانهای از غم و اندوه اوست.

محتشم کاشانی