گنجور

شمارهٔ ۵۰۶

چون برفروزد آینه زان آفتاب رو
رو سوی هر که آورد آتش زند در او
سیلاب تیغ بار چنان تیز رو فتاد
کز سرگذشت آب و مرا تر نشد گلو
زلف تو جادوئیست برآتش گرفته جا
چشم تو آهوئیست به مردم گرفته خو
مشرب رواج یافته چندان که محتسب
می می‌کشد به بزم حریفان سبو سبو
در دیر رکرد غسل به می آن که زا ورع
بر اسمان نگاه نمی‌کرد بی‌وضو
ای دوستان فغان که من ساده لوح را
کشتند بی‌گناه بتان بهانه جو
از دولت گدائی آن ماه محتشم
بهر تو آمد این لقب از آسمان فرو

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون برفروزد آینه زان آفتاب رو
رو سوی هر که آورد آتش زند در او
هوش مصنوعی: زمانی که آفتاب در آینه درخشان می‌شود، هر کسی را که به سمت خود ببیند، آتش عشق و اشتیاق را در دل او می‌افروزد.
سیلاب تیغ بار چنان تیز رو فتاد
کز سرگذشت آب و مرا تر نشد گلو
هوش مصنوعی: تیغ باران به قدری تند و تیز آمده که نه تنها آب را به سرزمین نمی‌برد، بلکه من هم با وجود این باران، هنوز گلویم تر نشده است.
زلف تو جادوئیست برآتش گرفته جا
چشم تو آهوئیست به مردم گرفته خو
هوش مصنوعی: موهای تو جادویی است که بر دل آتش می‌زند و چشمان تو مانند آهویی است که بر دل مردم نشسته و آن‌ها را به خود جذب می‌کند.
مشرب رواج یافته چندان که محتسب
می می‌کشد به بزم حریفان سبو سبو
هوش مصنوعی: بیش از حدی که نگهبان میخواران سعی در جلوگیری از نوشیدن شراب دارد، دیگران در مجالسشان به نوشیدن مشغولند و این کار به اندازه‌ای رایج شده که نمی‌توان آن را متوقف کرد.
در دیر رکرد غسل به می آن که زا ورع
بر اسمان نگاه نمی‌کرد بی‌وضو
هوش مصنوعی: در میخانه هنگامی که غسل به می‌کرد، شخصی که به خاطر تقوی و پرهیزگاری نمی‌توانست به آسمان نگاه کند، بی‌وضو بود.
ای دوستان فغان که من ساده لوح را
کشتند بی‌گناه بتان بهانه جو
هوش مصنوعی: ای دوستان، ناله و فریاد کنید که بی‌گناهی مانند من را به خاطر ساده‌لوحی‌اش کشتند، و این معشوقان فقط بهانه‌جویند.
از دولت گدائی آن ماه محتشم
بهر تو آمد این لقب از آسمان فرو
هوش مصنوعی: از روی نعمت و سروری که در دل گدایی وجود دارد، آن ماه زیبا برای تو این لقب را از آسمان به دست آورده است.