گنجور

شمارهٔ ۴۸۷

ای خدنگ مژه‌ات عقده گشای دل من
حل شده از تو به یک چشم زدن مشکل من
خون من ریزد اگر آن گل رعنا بر خاک
ندمد جز گل یک رنگی او از گل من
شادم از بی‌کسی خود که اگر کشته شوم
نکند کس طلب خون من از قاتل من
آن چنان تنگ دلم از غم آن تنگ دهان
که غمش نیز به تنگ آمده است از دل من
سر من بر سر آن کو فکن از تن که فتد
گاه و بی‌گاه گذار تو به سر منزل من
داشت در کشتن من تیغ تو تعجیل ولی
زود آمد به سر این دولت مستعجل من
محتشم چون به سخن نیست مه من مایل
چه شود حاصل ازین گفتهٔ بی‌حاصل من

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای خدنگ مژه‌ات عقده گشای دل من
حل شده از تو به یک چشم زدن مشکل من
هوش مصنوعی: ای مژه‌های خوش‌فرم تو، مشکل دل من با یک نگاه تو آسان شد.
خون من ریزد اگر آن گل رعنا بر خاک
ندمد جز گل یک رنگی او از گل من
هوش مصنوعی: اگر آن گل زیبا بر زمین بمیرد و فقط گل هم رنگ و روی او از خون من بوجود نیاید، من ناراحت می‌شوم.
شادم از بی‌کسی خود که اگر کشته شوم
نکند کس طلب خون من از قاتل من
هوش مصنوعی: شادی من از این است که به خاطر تنهایی‌ام، اگر روزی کشته شوم، کسی نیست که از قاتلم انتقام بگیرد یا خونم را طلب کند.
آن چنان تنگ دلم از غم آن تنگ دهان
که غمش نیز به تنگ آمده است از دل من
هوش مصنوعی: دل من به شدت از غم آن شخصی که همیشه در دلش ناله می‌کند، تنگ و ناراحت است، به طوری که غم او نیز دیگر از این دل پر غم خسته شده است.
سر من بر سر آن کو فکن از تن که فتد
گاه و بی‌گاه گذار تو به سر منزل من
هوش مصنوعی: سرم را بر آن نقطه‌ای بگذار که گاهی اوقات تو به منزل من می‌رسی.
داشت در کشتن من تیغ تو تعجیل ولی
زود آمد به سر این دولت مستعجل من
هوش مصنوعی: تیغ تو در کشتن من شتاب داشت، اما این سرنوشت زودتر از آنچه فکر می‌کردی، به پایان رسید.
محتشم چون به سخن نیست مه من مایل
چه شود حاصل ازین گفتهٔ بی‌حاصل من
هوش مصنوعی: شاعر وقتی که صحبت نمی‌کند، چرا من باید به سمت او تمایل داشته باشم؟ نتیجه‌ای از این گفتگوی بی‌فایده چه خواهد بود؟