شمارهٔ ۴۸۶
به زیر لب سخنگویان گذشت آن دلربا از من
گره گردیده حرفی در دل او گوئیا از من
زبانش خامش از شرم ولبش در جنبش از خوبی
نمیدانم چه در دل دارد آن کان حیا از من
جبین پرچین و دل پرکین سبک کام و گران تمکین
ز پیشم رفت تا در خاطرش باشد چها از من
مرا هم راز چون با غیر دید و لب گزید آن بت
ندانستم که پاس راز او میداشت یا از من
چنان بیاعتبارم پیش او کز بهر خونریزم
کشد تیغ جفا گر بشنود نام وفا از من
چو هم رازم به کس بیندشود دهشت بر او غالب
دلش از راز داران نیست ایمن غالبا از من
به دریا قوت را چون کرد پنهان این کمان ببردم
که میترسد ز رازش حرفی افتد برملا از من
نهانی مینمایندم بهم خاصان او گویا
به آن بیگانه خو هم گفته حرف آشنا از من
دهد غماز را دشنام پیش محتشم یعنی
تو هم باید دگر حرفی نگوئی هیچ جا از من
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به زیر لب سخنگویان گذشت آن دلربا از من
گره گردیده حرفی در دل او گوئیا از من
هوش مصنوعی: سخنگویان به آرامی درباره آن دلربا صحبت کردند و من نیز بیخبر از آن، به او چیزی در دل گفتم که گویی از جانب من بود.
زبانش خامش از شرم ولبش در جنبش از خوبی
نمیدانم چه در دل دارد آن کان حیا از من
هوش مصنوعی: او به دلیل شرم زبانش را بسته و لبانش به خاطر زیبایی در حرکت است، اما نمیدانم در دلش چه چیزی نهفته است. او آنقدر حیا دارد که نمیخواهد احساساتش را آشکار کند.
جبین پرچین و دل پرکین سبک کام و گران تمکین
ز پیشم رفت تا در خاطرش باشد چها از من
هوش مصنوعی: پیشانی چیندار و دل شکستهام، با حالتی سبک ولی سنگین، از نزد من رفت. میخواهم بداند که از من چه گذشته است.
مرا هم راز چون با غیر دید و لب گزید آن بت
ندانستم که پاس راز او میداشت یا از من
هوش مصنوعی: وقتی آن معشوق رازدار من، مرا با دیگری دید و لبش را گاز گرفت، نتوانستم بفهمم که آیا او راز خودش را نزد من حفظ میکرد یا اینکه از من ناراحت بود.
چنان بیاعتبارم پیش او کز بهر خونریزم
کشد تیغ جفا گر بشنود نام وفا از من
هوش مصنوعی: من در نظر او چنان بیارزش هستم که اگر به خاطر خونریزیام، تیشهی دشمنی را به کار گیرد، فقط کافی است که نام وفا را از زبان من بشنود.
چو هم رازم به کس بیندشود دهشت بر او غالب
دلش از راز داران نیست ایمن غالبا از من
هوش مصنوعی: وقتی کسی راز من را با دیگران در میان بگذارد، ترس و اضطراب بر او چیره میشود و دیگر نمیتواند به راحتی به رازداران اعتماد کند و از من هم غالباً نگران است.
به دریا قوت را چون کرد پنهان این کمان ببردم
که میترسد ز رازش حرفی افتد برملا از من
هوش مصنوعی: وقتی که قدرت دریا پنهان شد، من این کمان را برداشتم، چون نگرانم که راز آن فاش شود و به زبانم بیفتد.
نهانی مینمایندم بهم خاصان او گویا
به آن بیگانه خو هم گفته حرف آشنا از من
هوش مصنوعی: او میگوید که برخی از نزدیکان و خاصانش به طور پنهانی دربارهاش صحبت میکنند و گویی به کسی که از او بیگانه است نیز صحبتهای آشنا و نزدیکی از جانب او را منتقل میکنند.
دهد غماز را دشنام پیش محتشم یعنی
تو هم باید دگر حرفی نگوئی هیچ جا از من
هوش مصنوعی: غماز را دشنام میدهند در برابر فرد محترم، به این معنی که تو هم باید دیگر چیزی نگویی و در هیچ کجا از من صحبت نکنی.

محتشم کاشانی