شمارهٔ ۴۸۱
از آن پیش رقیبان مهر ورزد یار من با من
که خواهد بیش گردد کینهٔ اغیار من با من
به این بخت زبون و طالع پستی که من دارم
عجب گر سر در آرد سرو گل رخسار من با من
نمیدانم چه میگوید ز بدگویان که میگوید
به این تلخی سخن شوخ شکر گفتار من با من
مرا کز رنجش اغیار دایم دل گران گشتی
چسان بینم که باشد سر گران دلدار من با من
دل زارم چو برد آن شوخ و شد بیگانه دانستم
که میکرد آشنائی از پی آزار من با من
ز کید خصم پیش یار من مقدار من کم شد
نمیدانم چه دارد خصم بیمقدار من با من
به کویش محتشم چون ره برم شبهای تنهائی
اگر همره نباشد آه آتشبار من با من
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از آن پیش رقیبان مهر ورزد یار من با من
که خواهد بیش گردد کینهٔ اغیار من با من
هوش مصنوعی: یار من با رقبایش محبت میکند، پس من نگران هستم که این رفتار باعث افزایش کینه و حسادت دیگران نسبت به من شود.
به این بخت زبون و طالع پستی که من دارم
عجب گر سر در آرد سرو گل رخسار من با من
هوش مصنوعی: با این بخت بد و سرنوشت پایین که دارم، عجیب است اگر کسی به زیبایی من توجه کند و من را بشناسد.
نمیدانم چه میگوید ز بدگویان که میگوید
به این تلخی سخن شوخ شکر گفتار من با من
هوش مصنوعی: نمیدانم بدگویان چه حرفهایی میزنند، اما آنها میگویند که من به تلخی سخن میگویم در حالی که حرفهای من شیرین و شوخ است.
مرا کز رنجش اغیار دایم دل گران گشتی
چسان بینم که باشد سر گران دلدار من با من
هوش مصنوعی: چطور میتوانم دل سنگین و غمگین خود را از نگرانیهای دیگران آزاد کنم، در حالی که دل عزیزم نیز همچنان با من است؟
دل زارم چو برد آن شوخ و شد بیگانه دانستم
که میکرد آشنائی از پی آزار من با من
هوش مصنوعی: دل زار من وقتی آن معشوقهی بازیگوش به دور شد، فهمیدم که او در واقع به دنبال آزار من بود، در حالی که خود را آشنا نشان میداد.
ز کید خصم پیش یار من مقدار من کم شد
نمیدانم چه دارد خصم بیمقدار من با من
هوش مصنوعی: من از دسیسههای دشمن در حضور یارم احساس میکنم که ارزش و جایگاهم کم شده است. نمیدانم نقشهاش چیست که این دشمن بیارزش، بر من تأثیر گذاشته است.
به کویش محتشم چون ره برم شبهای تنهائی
اگر همره نباشد آه آتشبار من با من
هوش مصنوعی: به خانهاش چگونه بروم وقتی شبها در تنهایی هستم و اگر آتش درونم با من نباشد، غم بزرگی را حس میکنم.

محتشم کاشانی