گنجور

شمارهٔ ۴۸

رخش در غیر و چشم التفاتش در من است امشب
هزارش مصلحت درهر تغافل کردنست امشب
بتی کز غمزه هر شب دیگری را افکند در خون
نگاهی کرد و دانستم که چشمش برمنست امشب
تن و جانم فدای نرگس غماز او بادا
که از طرز نگاهش فتنه را جان در تنست امشب
شراب دهشتم دست هوس کوتاه می‌دارد
ز نقل وصل کاندر بزم خرمن خرمن است امشب
کند بدگوئیم با غیر و من بازی دهم خود را
که دیگر دوست در بند فریب دشمن است امشب
در اثنای حدیث درد من آن عارض افزودن
برین کز عشقم آگه گشته وجهی روشن است امشب
در آغوش خیالش جان غم فرسوده را با او
حجاب اندر میان نازکتر از پیراهنست امشب
ز بزم شحنه مجلس خدا را برمخیزانم
که نقد وصل دامن دامنم در دامنست امشب
دو چشم محتشم آماجگاه تیر پی در پی
ز پاس گوشهای چشم آن صید افکن است امشب

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رخش در غیر و چشم التفاتش در من است امشب
هزارش مصلحت درهر تغافل کردنست امشب
هوش مصنوعی: امشب، چهره زیبا و دلربای او در دیگران است، ولی نگاهش فقط به من است. امشب هزاران کار برایش در سکوت و بی‌توجهی مناسب است.
بتی کز غمزه هر شب دیگری را افکند در خون
نگاهی کرد و دانستم که چشمش برمنست امشب
هوش مصنوعی: دختری که با یک نگاه زیبای خود، هر شب باعث می‌شود دیگری در غم و اندوه بیفتد، امشب به من نگاهی کرد و فهمیدم که توجهش به من است.
تن و جانم فدای نرگس غماز او بادا
که از طرز نگاهش فتنه را جان در تنست امشب
هوش مصنوعی: تن و روح من فدای نرگس زیبا و فریبنده‌اش باشد، چرا که نگاه او امشب به قدری جذاب و گیراست که گویی جان را در بدنم می‌افکند.
شراب دهشتم دست هوس کوتاه می‌دارد
ز نقل وصل کاندر بزم خرمن خرمن است امشب
هوش مصنوعی: شراب شادی که به من می‌دهند، هوس را از دست من دور می‌کند، زیرا در این مهمانی شب، پر از خوشی و محبت است.
کند بدگوئیم با غیر و من بازی دهم خود را
که دیگر دوست در بند فریب دشمن است امشب
هوش مصنوعی: امشب من خود را مشغول می‌کنم و با دیگران صحبت‌های بد می‌کنم، در حالی که دوستانم در دام فریب دشمن گرفتار شده‌اند.
در اثنای حدیث درد من آن عارض افزودن
برین کز عشقم آگه گشته وجهی روشن است امشب
هوش مصنوعی: در میانه صحبت درباره درد من، آن معشوق به دلایل عشقم آگاهی یافته و چهره‌ای روشن به خود گرفته است. امشب این موضوع بیشتر مشخص است.
در آغوش خیالش جان غم فرسوده را با او
حجاب اندر میان نازکتر از پیراهنست امشب
هوش مصنوعی: امشب در آغوش خیال او، روحی که از غم خسته شده را با چیزی که همچون حجاب بین ماست، احساس می‌کنم که نازک‌تر از یک پیراهن است.
ز بزم شحنه مجلس خدا را برمخیزانم
که نقد وصل دامن دامنم در دامنست امشب
هوش مصنوعی: از مجلس شازده، دلی شاد و دمنوشی می‌خواهم. امشب در آغوش کشیدن عشق، تمام زندگی‌ام را معطر کرده است.
دو چشم محتشم آماجگاه تیر پی در پی
ز پاس گوشهای چشم آن صید افکن است امشب
هوش مصنوعی: دو چشم زیبا و با وقار، همچون هدفی است که تیرهای عشق به سمت آن پرتاب می‌شود. امشب گوش‌های آن چشم، میکده‌ای است که صیادانی در آن به کمین نشسته‌اند تا شکار خود را بیابند.