گنجور

شمارهٔ ۴۹

خیالش را به نوعی انس در جان من است امشب
که با این نیم جانیها دو جانم در تنست امشب
به صحبت هر که را خواند نهان آرد به قتل آخر
مرا هم خوانده گویا نوبت قتل منست امشب
به کف شمشیر و در سر باده چند اغیار را جوئی
مرا هم هست جانی کِش غرض خونخوردنست امشب
ز بدمستی به مجلس دستم اندر گردن افکندی
اگر من جان برم صدخونت اندر گردنست امشب
سری کز باده بودی بر سر دوش سرافرازان
به هشیاری من افتاده را در دامنست امشب
سرم کوبند اگر چون زر بهم باشد به مهر او
که دل اسرار آن طرفه عیار مخزنست امشب
ز بزم دوست محروم از زبان خود شدم اما
چه‌ها دربارهٔ من بر زبان دشمن است امشب
از آن خلعت که بر قد رقیب از لطف میدوزی
هزارم سوزن الماس در پیراهن است امشب
دمی بر محتشم پیما می دیدار ای ساقی
که ذوقش جرعه خواه از باده مردافکن است امشب

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خیالش را به نوعی انس در جان من است امشب
که با این نیم جانیها دو جانم در تنست امشب
هوش مصنوعی: امشب احساس خاصی دارم که وجودم مملو از فکر و خیال اوست. این احساس به قدری عمیق است که حس می‌کنم دو روح در بدنم وجود دارد.
به صحبت هر که را خواند نهان آرد به قتل آخر
مرا هم خوانده گویا نوبت قتل منست امشب
هوش مصنوعی: هر کسی که به سخن او گوش دهد، در نهایت به دسیسه‌ای برای کشتن من منجر خواهد شد. به نظر می‌رسد امشب نوبت من برای قرار گرفتن در این تله است.
به کف شمشیر و در سر باده چند اغیار را جوئی
مرا هم هست جانی کِش غرض خونخوردنست امشب
هوش مصنوعی: با شمشیر در دست و در حال نوشیدن باده، چرا به دنبال دیگران هستی؟ من هم جانم آماده است و هدفم خونریزی است امشب.
ز بدمستی به مجلس دستم اندر گردن افکندی
اگر من جان برم صدخونت اندر گردنست امشب
هوش مصنوعی: اگر به خاطر مستی به گردن من دست انداختی، باید بدانی که اگر من بمیرم، تمام خون تو به گردن من خواهد بود. امشب حال و هوای خاصی دارم.
سری کز باده بودی بر سر دوش سرافرازان
به هشیاری من افتاده را در دامنست امشب
هوش مصنوعی: سر و چهره‌ای که از نشئگی باده می‌درخشد، بر دوش سربازان شجاع و دلیر است، اما حالا من در حالت هشیاری و واقعیت، این زیبایی را در آغوش خود دارم.
سرم کوبند اگر چون زر بهم باشد به مهر او
که دل اسرار آن طرفه عیار مخزنست امشب
هوش مصنوعی: اگر سرم را به زمین بکوبند، اما محبت او در قلبم باشد، برایم مهم نیست. چون دل من مانند خزانه‌ای پر از اسرار است که امشب با زیبایی‌های خاص خودش در آن نهفته است.
ز بزم دوست محروم از زبان خود شدم اما
چه‌ها دربارهٔ من بر زبان دشمن است امشب
هوش مصنوعی: من از محفل دوست بی‌بهره‌ام و زبانم بند آمده، اما می‌شنوم که دشمنان چه حرف‌ها و اظهاراتی درباره من دارند امشب.
از آن خلعت که بر قد رقیب از لطف میدوزی
هزارم سوزن الماس در پیراهن است امشب
هوش مصنوعی: امشب آن چادری که بابت زیبایی رقیب بر تن می‌کنی، به قدری زیبا و ارزشمند است که هزاران سوزن الماس در زیر آن پنهان است.
دمی بر محتشم پیما می دیدار ای ساقی
که ذوقش جرعه خواه از باده مردافکن است امشب
هوش مصنوعی: لحظه‌ای به محتشم نگاه کن ای ساقی، زیرا امشب ذوق و شوق او به قدری است که می‌خواهد از شراب ناب و دلنشین بنوشد.

حاشیه ها

1397/07/14 17:10
سمانه

بیت دوم مصرع دوم نوبت درست است نه نبوت