شمارهٔ ۴۷۰
گرچه در دیدهٔتر جای تو نتوان کردن
به همین قطع تمنای تو نتوان کردن
وصل را گرچه به کوشش نتوان یافت ولی
هجر را مانع سودای تو نتوان کردن
کنم از بهر تو دانسته خلاف دل خویش
چون خلاف دل دانای تو نتوان کردن
گرچه کفر است ز بس سرکشیت میترسم
کز خدا نیز تمنای تو نتوان کردن
در دل تنگی و این طرفه که نه گردون را
صدف گوهر یکتای تو نتوان کردن
خواهم از خلق نهانت کنم اما چه کنم
که تو خورشیدی و اخفای تو نتوان کردن
گر سراپا چو فلک دیده توان گشت هنوز
سیر خود را ز تماشای تو نتوان کردن
گر کنی وعده هم ای یار غلط وعده چه سود
که نیائی و تقاضای تو نتوان کردن
محتشم گر تو کنی ترک سخن صد کان را
به دل طبع گهر زای تو نتوان کردن
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گرچه در دیدهٔتر جای تو نتوان کردن
به همین قطع تمنای تو نتوان کردن
هوش مصنوعی: هرچند در چشمان پراشک من نمیتوانم تو را جا دهم، اما به همین اندازه نمیتوانم آرزوی تو را از دل بیرون کنم.
وصل را گرچه به کوشش نتوان یافت ولی
هجر را مانع سودای تو نتوان کردن
هوش مصنوعی: اگرچه نمیتوان با تلاش زیاد به وصال (وصل محبوب) دست یافت، اما فراق (هجران) هم نمیتواند مانع عشق و آرزوی تو باشد.
کنم از بهر تو دانسته خلاف دل خویش
چون خلاف دل دانای تو نتوان کردن
هوش مصنوعی: برای تو عمداً برخلاف خواستهام عمل میکنم، چرا که نمیتوانم با دانایی تو که همیشه درست میبیند، در تضاد باشم.
گرچه کفر است ز بس سرکشیت میترسم
کز خدا نیز تمنای تو نتوان کردن
هوش مصنوعی: با وجود اینکه میدانم این عشق ممکن است به بیاعتقادی منجر شود، اما از شدت سرکشیات میترسم که ممکن است نتوانم حتی از خدا هم خواستهات را بنمایم.
در دل تنگی و این طرفه که نه گردون را
صدف گوهر یکتای تو نتوان کردن
هوش مصنوعی: در دل تنگی و دشواری که در آن به سر میبریم، جایگاه و ارزش تو به قدری زیاد است که هیچ چیز نمیتواند جواهر وجود تو را به گردون بیاورد.
خواهم از خلق نهانت کنم اما چه کنم
که تو خورشیدی و اخفای تو نتوان کردن
هوش مصنوعی: میخواهم تو را از چشم مردم پنهان کنم، اما چه کنم که تو همچون خورشیدی هستی و نمیتوانم وجود تو را مخفی کنم.
گر سراپا چو فلک دیده توان گشت هنوز
سیر خود را ز تماشای تو نتوان کردن
هوش مصنوعی: اگر تمام وجودم مانند آسمان باشد، باز هم نتوانم از تماشای تو سیر شوم.
گر کنی وعده هم ای یار غلط وعده چه سود
که نیائی و تقاضای تو نتوان کردن
هوش مصنوعی: اگر تو هم به من وعده بدهی، ای دوست، ولی این وعده نادرست باشد، چه فایدهای دارد؟ چرا که تو نخواهی آمد و من نمیتوانم خواستهات را برآورده کنم.
محتشم گر تو کنی ترک سخن صد کان را
به دل طبع گهر زای تو نتوان کردن
هوش مصنوعی: اگر تو از گفتن بازبمانی، هیچگاه نمیتوانند به دلهایشان گوهری مانند تو را بیاورند.

محتشم کاشانی