شمارهٔ ۴۶۴
تا بر سپهر از زر انجم بود نشان
دست در نثار تو بادا درم فشان
این که در ترقی کار تو بس که هست
ذات تو را بهر سر مو صد نشان ز شان
بر صاف سلسبیل کشان طعنه میزنند
از دردجرعه کرمت چاشنی چشان
عدلت ز عدل کسری و کی میبرد سبق
به ذلت ز بذل حاتم طی میدهد نشان
نطق سفیه گفت تو را بارگه نشین
دل بر دهن زدش که بگو پادشه نشان
از زر فشانی تو ره درگهت شده
ممتاز بر زمین چو بر افلاک کهکشان
زان عهد یاد باد که بیباده محتشم
میشد خوشان ز خوش دلی خدمت خوشان
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا بر سپهر از زر انجم بود نشان
دست در نثار تو بادا درم فشان
هوش مصنوعی: تا زمانی که در آسمان ستارهها مانند زر، نشان از وجود تو باشد، دست من به عنوان نثار تو، در پول و ثروت پخش خواهد شد.
این که در ترقی کار تو بس که هست
ذات تو را بهر سر مو صد نشان ز شان
هوش مصنوعی: این به این معناست که پیشرفت و موفقیت تو بستگی دارد به ویژگیهای ذاتی و تواناییهای طبیعیات، که این ویژگیها به اندازهای مهم و بارز هستند که میتوانند راه را برای تو هموار کنند.
بر صاف سلسبیل کشان طعنه میزنند
از دردجرعه کرمت چاشنی چشان
هوش مصنوعی: آنها از روی تلخی درد و رنج، به نوشیدنیهای شیرین و زلال اشاره میکنند و به نوعی به آن طعنه میزنند. در واقع، از لذت و خوشی میگویند در حالی که خودشان رنج میبرند.
عدلت ز عدل کسری و کی میبرد سبق
به ذلت ز بذل حاتم طی میدهد نشان
هوش مصنوعی: عدل و انصاف تو از عدل کسری بیشتر است و هیچگاه نمیتوان به ذلت و خوار شدن به خاطر بخشش حاتم طی رسید.
نطق سفیه گفت تو را بارگه نشین
دل بر دهن زدش که بگو پادشه نشان
هوش مصنوعی: سخن احمقانهای از تو شنید که به او گفتند در حضور پادشاه سخن بگو و دلش به تنگ آمد و خواست که چیزی بگوید.
از زر فشانی تو ره درگهت شده
ممتاز بر زمین چو بر افلاک کهکشان
هوش مصنوعی: از طلاکاری و زیبایی تو، راه رسیدن به بارگاهت در زمین، همانند کهکشان در آسمان، خاص و ممتاز شده است.
زان عهد یاد باد که بیباده محتشم
میشد خوشان ز خوش دلی خدمت خوشان
هوش مصنوعی: یاد آن زمان بخیر که حتی بدون شراب، انسانهای باوقار و شاداب با نیکدلی و مهربانی در کنار یکدیگر بودند و به خدمت یکدیگر میپرداختند.

محتشم کاشانی