شمارهٔ ۴۵۹
زهی ز دست کرم گسترت کرم باران
فدای دست و دلت جان این درم داران
به رنگ دست تو ابری ندیده چشم فلک
که سیم ناب و زر سرخ از آن بود باران
تفقد تو تدارک پذیر نیست که نیست
ز ممکنات سبک باری گران باران
ز گرم خونی و غمخواری تو کار حسد
به این رسیده که خونم خورند غمخواران
مدد که درین ملک رتبه سنجانند
سبک کنندهٔ قدر بزرگ قداران
نوشت نسخهٔ امساک و صبر هر که گرفت
به جز تو در مرض فقر نبض بیماران
جهان به چشم مبیناد محتشم من بعد
به جز تو گر بودش چشم یاری از یاران
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زهی ز دست کرم گسترت کرم باران
فدای دست و دلت جان این درم داران
هوش مصنوعی: سازندهای بزرگ و مهربان، ارمغانهایش مانند باران، نیکویی و لطفش فراوان است. جانم را فدای دست و دل تو میکنم، ای صاحبدستهای گرانقدر.
به رنگ دست تو ابری ندیده چشم فلک
که سیم ناب و زر سرخ از آن بود باران
هوش مصنوعی: در آسمان، چشمان فلک هیچ ابری را ندیدهاند که به زیبایی و رنگ دست تو باشد، زیرا باران از نقره خالص و طلا سرخ به وجود آمده است.
تفقد تو تدارک پذیر نیست که نیست
ز ممکنات سبک باری گران باران
هوش مصنوعی: نگاه محبت آمیز تو قابل جبران نیست، زیرا از دنیای ممکنات، سبکی وجود ندارد که بتواند سنگینی آن را تحمل کند.
ز گرم خونی و غمخواری تو کار حسد
به این رسیده که خونم خورند غمخواران
هوش مصنوعی: عشق و محبت و سختیهای تو باعث شده است که حسادت به جایی برسد که حتی دشمنانم میخواهند از غم و درد من بهرهبرداری کنند.
مدد که درین ملک رتبه سنجانند
سبک کنندهٔ قدر بزرگ قداران
هوش مصنوعی: کمک کن که در این سرزمین مقام و جایگاه را مشخص کنند، کسی که ارزشهای بزرگ را سبک میکند.
نوشت نسخهٔ امساک و صبر هر که گرفت
به جز تو در مرض فقر نبض بیماران
هوش مصنوعی: هر کسی که در درمان فقر و تنگدستی، نسخهٔ صبر و خودداری را بگیرد، به جز تو که در این بیماری، احساس ناتوانی میکند.
جهان به چشم مبیناد محتشم من بعد
به جز تو گر بودش چشم یاری از یاران
هوش مصنوعی: در این دنیا، من فقط به تو نگاه میکنم و هیچ کس دیگری برایم اهمیت ندارد، حتی اگر دیگران هم به من نگاه کنند.

محتشم کاشانی