شمارهٔ ۴۵۵
چو نتوانم به مردم قصه آن بیوفا گویم
شبان گه با مه و انجم سحر گه با صبا گویم
شبی کز دوریش گویم حکایت با دل محزون
به آخر چون شود نزدیک باز از ابتدا گویم
ز پیشت نگذرم تنها که ترسم چون مرا بینی
شوی درهم که ناگه با تو حرف آشنا گویم
به من لطفی که دی در راه کرد آخر پشیمان شد
که ناگه من روم از راه و پیش غیر وا گویم
نسیم زلف پرچین تو میارزد به ملک چین
اگر زلف تو را مشک خطا گویم
به انگیز رقیبان محتشم را داد دشنامی
مرا تا هست جان در تن رقیبان را دعا گویم
شمارهٔ ۴۵۴: همچو شمع از مجلست گریان و سوزان میرویمشمارهٔ ۴۵۶: مرا صید افکنی زد زخم و بند افکند در گردن
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو نتوانم به مردم قصه آن بیوفا گویم
شبان گه با مه و انجم سحر گه با صبا گویم
هوش مصنوعی: وقتی نمیتوانم به مردم درباره آن بیوفا داستان بگویم، در شب، با ماه و ستارهها سخن میگویم و در صبح با نسیم.
شبی کز دوریش گویم حکایت با دل محزون
به آخر چون شود نزدیک باز از ابتدا گویم
هوش مصنوعی: شبی که از دوری تو صحبت میکنم، با دلی غمگین داستانم را به پایان میرسانم، اما دوباره به شروع آن برمیگردم.
ز پیشت نگذرم تنها که ترسم چون مرا بینی
شوی درهم که ناگه با تو حرف آشنا گویم
هوش مصنوعی: از پیش تو نمیروم تنها، چون میترسم اگر مرا ببینی، روحیهام خراب شود و ناگهان با تو صحبت کنم مثل یک دوست.
به من لطفی که دی در راه کرد آخر پشیمان شد
که ناگه من روم از راه و پیش غیر وا گویم
هوش مصنوعی: لطفی که به من کردهای، این است که دیروز در راه با من بودی و حالا پشیمان شدهای. حالا نگرانم که شاید من از این مسیر بروم و با دیگران بگویم.
نسیم زلف پرچین تو میارزد به ملک چین
اگر زلف تو را مشک خطا گویم
هوش مصنوعی: نسیم زلف پرچین تو به قدری ارزشمند است که حتی اگر آن را به ملک چین هم تشبیه کنم، باز هم کم است. زلف تو همچون مشک گرانبهایی است که نمیتوان به سادگی از آن گذشت.
به انگیز رقیبان محتشم را داد دشنامی
مرا تا هست جان در تن رقیبان را دعا گویم
هوش مصنوعی: به خاطر حسادت رقیبان به من، محتشم را ناسزا گفتند، ولی من تا زمانی که زندهام برای رقیبان دعا میکنم.

محتشم کاشانی