گنجور

شمارهٔ ۴۵۴

همچو شمع از مجلست گریان و سوزان می‌رویم
رشک بر رخ تاب در دل داغ بر جان می‌رویم
همره ما جز خیال کاکل و زلف تو نیست
خود پریشانیم و با جمعی پریشان می‌رویم
ساختن با محنت عشق تو آسانست لیک
از جفای دهر و ناسازی دوران می‌رویم
همچو بلبل بینوا دور از گلستان می‌شویم
همچو طوطی تلخ کام از شکرستان می‌رویم
همچو مور از پایهٔ تخت سلیمان گشته دور
هم به یاد او سوی تخت سلیمان می‌رویم
یعنی از خاک حریم شاه سوی ملک فارس
ز اقتضای گردش گردون گردان می‌رویم
محتشم درمان درد ما وصال یار بود
وه که درد خویش را ناکرده درمان می‌رویم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همچو شمع از مجلست گریان و سوزان می‌رویم
رشک بر رخ تاب در دل داغ بر جان می‌رویم
هوش مصنوعی: ما مانند شمعی هستیم که از جمع و حضور شما گریان و سوزان می‌رویم. بر صورت شما حسرت می‌ورزیم و در دل‌مان داغی از جدایی داریم.
همره ما جز خیال کاکل و زلف تو نیست
خود پریشانیم و با جمعی پریشان می‌رویم
هوش مصنوعی: در کنار ما فقط خیال موهای پیچیده و زیبای تو وجود دارد. ما خودمان در حالت پریشان و آشفته‌ای هستیم و همزمان با گروهی دیگر که آنها نیز در وضعیت مشابهی هستند، حرکت می‌کنیم.
ساختن با محنت عشق تو آسانست لیک
از جفای دهر و ناسازی دوران می‌رویم
هوش مصنوعی: عشق تو را با زحمت می‌سازیم، اما به خاطر ستم زمانه و ناپایداری روزگار، از این راه دور می‌شویم.
همچو بلبل بینوا دور از گلستان می‌شویم
همچو طوطی تلخ کام از شکرستان می‌رویم
هوش مصنوعی: ما مانند بلبل بی‌نوایی که از گلستان دور شده، از خوشی‌ها و لذت‌ها فاصله می‌گیریم و مانند طوطی‌ای که از شیرینی‌ها غمگین است، از محیط‌های شاد و شیرین دور می‌شویم.
همچو مور از پایهٔ تخت سلیمان گشته دور
هم به یاد او سوی تخت سلیمان می‌رویم
هوش مصنوعی: ما همچون موری که از پای تخت سلیمان دور افتاده، به یاد او به سوی تخت سلیمان می‌رویم.
یعنی از خاک حریم شاه سوی ملک فارس
ز اقتضای گردش گردون گردان می‌رویم
هوش مصنوعی: از خاک حریم پادشاه به سمت سرزمین فارس حرکت می‌کنیم، این سفر نتیجه‌ی چرخش تقدیر و زمان است.
محتشم درمان درد ما وصال یار بود
وه که درد خویش را ناکرده درمان می‌رویم
هوش مصنوعی: محتشم، کسی که درد ما را درمان می‌کند، پیوند با محبوب است. اما ای کاش که ما به درمان درد خود نرسیم و همچنان با آن زندگی کنیم.