گنجور

شمارهٔ ۴۴۱

مفتون چشم کم نگه پر فتنه‌ات شوم
مجنون آهوانه نگه کردنت شوم
از صد قدم به ناوکی انداختی مرا
قربان دست و بازوی صید افکنت شوم
دامان سعی بر زده‌ای در هلاک من
ای من هلاک بر زدن دامنت شوم
زان تندخوتری که توانم ز بیم گشت
پیرامنت اگر همه پیراهنت شوم
کم می‌کنی نگاه ولی خوب می‌کنی
قربان طرح و وضع نگه کردنت شوم
کردی ز باده پیرهن عاشقانه چاک
شیدای چاک کردن پیراهنت شوم
من بلبل ندیده بهارم روا مدار
کاواره همچو محتشم از گلشنت شوم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مفتون چشم کم نگه پر فتنه‌ات شوم
مجنون آهوانه نگه کردنت شوم
هوش مصنوعی: به خاطر نگاه فریبنده و دلربایت، مجنون و دیوانه‌ات می‌شوم؛ مانند آهویی که محو تماشای زیبایی‌ات می‌شود.
از صد قدم به ناوکی انداختی مرا
قربان دست و بازوی صید افکنت شوم
هوش مصنوعی: تو به راحتی و از فاصله‌ای دور مرا به دام انداختی؛ قربان دستان و بازوانی که تو را صید کرده است می‌شوم.
دامان سعی بر زده‌ای در هلاک من
ای من هلاک بر زدن دامنت شوم
هوش مصنوعی: ای تو که دست از تلاش برنمی‌داری، به من اعتماد نکن که اگر به تو آسیب برسانی، خودم به دامنت بیفتم.
زان تندخوتری که توانم ز بیم گشت
پیرامنت اگر همه پیراهنت شوم
هوش مصنوعی: از سرعت خشم تو می‌ترسم، اگر پیرامونت شوم، از همه لباس‌هایم هم می‌گذرم.
کم می‌کنی نگاه ولی خوب می‌کنی
قربان طرح و وضع نگه کردنت شوم
هوش مصنوعی: نگاهت را کمتر می‌کنی، اما این کار را به خوبی انجام می‌دهی. قربان زیبایی و حالت وقتی که به من نگاه می‌کنی.
کردی ز باده پیرهن عاشقانه چاک
شیدای چاک کردن پیراهنت شوم
هوش مصنوعی: به خاطر شراب، پیراهن عاشقانه‌ام را پاره می‌کنی و من هم به خاطر عشق، پیراهن تو را پاره خواهم کرد.
من بلبل ندیده بهارم روا مدار
کاواره همچو محتشم از گلشنت شوم
هوش مصنوعی: من مانند بلبل نیستم که بهار را تجربه کرده باشد، بنابراین مرا نرسان به جایی که فقط درختانت را ببینم، چون از دلخوشی تو غمگین می‌شوم.