شمارهٔ ۴۲۶
افکن گذر به کلبه ما تا بهم رسد
از گرد رهگذار تو کحلی برای چشم
گر در وثاق خاک نشینان قدم نهی
سازند خاک پای تو را توتیای چشم
بیرون مرو ز منزل مردم نشین خویش
ای منزل تو منظر نزهت سرای چشم
از مردمی اگر به حجاب ای مراد دل
پیدا کنم برای تو جائی ورای چشم
از چشم آفتاب برآید گر افکنی
پرتو به خانه دلم از غرفههای چشم
ناید فرو سرم به فلک گر تو سرفراز
آئی فرو به بارگه دل گشای چشم
بر محتشم گذار فکن کز برای توست
گوهر فشانی مژهاش در سرای چشم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
افکن گذر به کلبه ما تا بهم رسد
از گرد رهگذار تو کحلی برای چشم
هوش مصنوعی: بیا به کلبه ما گذر کن تا غبار راه تو بر چشمان ما بنشیند و زیبایی ببخشد.
گر در وثاق خاک نشینان قدم نهی
سازند خاک پای تو را توتیای چشم
هوش مصنوعی: اگر در جمع زمیننشینان گام برداری، خاک پای تو را چون تیری در چشم میسازند.
بیرون مرو ز منزل مردم نشین خویش
ای منزل تو منظر نزهت سرای چشم
هوش مصنوعی: از خانهات بیرون نرو و در میان مردم زندگی کن، زیرا خانهات مکانی زیبا و دلانگیز است که چشمانت را جلب میکند.
از مردمی اگر به حجاب ای مراد دل
پیدا کنم برای تو جائی ورای چشم
هوش مصنوعی: اگر از میان مردم بتوانم به حجاب برسم، ای آرزوی دل، برای تو جایی فراتر از دیدگانم پیدا میکنم.
از چشم آفتاب برآید گر افکنی
پرتو به خانه دلم از غرفههای چشم
هوش مصنوعی: اگر نور خورشید بر دل من بتابد، مانند پرتوهایی است که از اتاقهای چشمهایم ساطع میشود.
ناید فرو سرم به فلک گر تو سرفراز
آئی فرو به بارگه دل گشای چشم
هوش مصنوعی: اگر تو با بزرگی و افتخار به نزد من بیایی، هیچ چیزی نمیتواند مانع آن شود که سر من به آسمان نرود و در دل من همواره گشوده میشود، مانند چشمی که در انتظار توست.
بر محتشم گذار فکن کز برای توست
گوهر فشانی مژهاش در سرای چشم
هوش مصنوعی: مژههای محتشم به خاطر تو گوهر میبارند و زیبایی او در چشم همه جلوهگر است.

محتشم کاشانی