شمارهٔ ۴۲۰
به سینه داغ نهانی که داشتم ز تو دارم
نهان ز خلق لسانی که داشتم ز تو دارم
تو لطفها که به من داشتی فغان که نداری
ولی من آه و فغانی که داشتم ز تو دارم
مکش به طعنه بیدردیم که بر دل غمگین
هنوز زخم سنانی که داشتم ز تو دارم
چه سود سرمهٔ آسودگی بدیده کشیدن
که چشم اشک فشانی که داشتم ز تو دارم
بدیدهٔ دگران جام کن به رغم من ای گل
که دیدهٔ نگرانی که داشتم ز تو دارم
به چشم و لطف نهان سوی محتشم نظری کن
که چشم و لطف نهانی که داشتم ز تو دارم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به سینه داغ نهانی که داشتم ز تو دارم
نهان ز خلق لسانی که داشتم ز تو دارم
هوش مصنوعی: من در دل خود، آتش عشق تو را پنهان کردهام و از این احساس عمیق، زبانی دارم که تنها برای توست و از نظر دیگران پنهان مانده است.
تو لطفها که به من داشتی فغان که نداری
ولی من آه و فغانی که داشتم ز تو دارم
هوش مصنوعی: تو محبتهایی که به من کردی را فراموش نکن، هرچند حالا دیگر از تو خبری نیست. اما من هنوز از درد و اندوهی که برای تو داشتم صحبت میکنم.
مکش به طعنه بیدردیم که بر دل غمگین
هنوز زخم سنانی که داشتم ز تو دارم
هوش مصنوعی: به من کنایه نزن که ما دردی نداریم، زیرا هنوز زخم کهنهای از تو در دل غمگینم باقی مانده است.
چه سود سرمهٔ آسودگی بدیده کشیدن
که چشم اشک فشانی که داشتم ز تو دارم
هوش مصنوعی: چه فایدهای دارد که زیباییها و راحتیها را تماشا کنم، وقتی که چشمانم پر از اشکهایی است که به خاطر تو ریختهام؟
بدیدهٔ دگران جام کن به رغم من ای گل
که دیدهٔ نگرانی که داشتم ز تو دارم
هوش مصنوعی: ای گل، به خاطر دیگران خود را در معرض نمایش بگذار، هرچند که من نمیخواهم. چون حالا نگاه نگران من به توست، همانطور که قبلاً بود.
به چشم و لطف نهان سوی محتشم نظری کن
که چشم و لطف نهانی که داشتم ز تو دارم
هوش مصنوعی: به نگاه و محبت پنهانی که نسبت به محتشم داری توجه کن؛ چرا که همان نگاه و محبت پنهانی که از تو داشتم، اکنون به تو تعلق دارد.

محتشم کاشانی