شمارهٔ ۴۱۶
اگر میبینمت با غیر غیرت میکشد زارم
وگر چشم از تو میبندم به مردن میرسد کارم
تو خود آن نیستی کز بهر همچون من سیه بختی
نمائی ترک اغیار وز یک رنگی شوی یارم
مرا هم نیست آن بیغیرتی شاید تو هم دانی
که چون بینم تو را با دیگران نادیده انگارم
نه آسان دیدن رویت نه ممکن دوری از کویت
ندانم چون کنم در وادی حیرت گرفتارم
به هر حال آن چنان بهتر که از درد فراق تو
به مردن گر شوم نزدیک خود را دورتر دارم
توئی آب حیات و من خراب افتاده بیماری
که با لب تشنگی هست احتراز از آب ناچارم
مکن بهر علاجم شربت وصل خود آماده
که من بر بستر هجران ز سعی خویش بیمارم
به قهر خاص اگر خونریزیم خوشتر که هر ساعت
به لطف عامسازی سرخرو در سلک اغیارم
از آن مه محتشم غیرت مرا محروم کرد آخر
چو سازم آه از طبع غیور خود گرفتارم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر میبینمت با غیر غیرت میکشد زارم
وگر چشم از تو میبندم به مردن میرسد کارم
هوش مصنوعی: اگر تو را ببینم و دیگری را در کنارت ببینم، غیرتم به شدت آسیب میبیند و بسیار ناراحت میشوم. و اگر از تو دور شوم و چشمهایم را از تو بگیرم، احساس میکنم که به پایان زندگیام نزدیک میشوم.
تو خود آن نیستی کز بهر همچون من سیه بختی
نمائی ترک اغیار وز یک رنگی شوی یارم
هوش مصنوعی: تو آن شخصی نیستی که به خاطر من، کسی که بدبخت و سیاهچهره است، خودت را تغییر دهی و از دیگران دوری کنی؛ و به خاطر من، رنگ دیگری به خود بگیری و یار من شوی.
مرا هم نیست آن بیغیرتی شاید تو هم دانی
که چون بینم تو را با دیگران نادیده انگارم
هوش مصنوعی: من هم مانند تو بیاحساس نیستم؛ شاید خودت هم بدانی که وقتی تو را با دیگران میبینم، تو را نادیده میگیرم.
نه آسان دیدن رویت نه ممکن دوری از کویت
ندانم چون کنم در وادی حیرت گرفتارم
هوش مصنوعی: دیدن چهره تو برایم آسان نیست و دوری از محل تو نیز ممکن نیست. نمیدانم چگونه در این راه پر از سردرگمی بروم، چرا که در آن گرفتار شدهام.
به هر حال آن چنان بهتر که از درد فراق تو
به مردن گر شوم نزدیک خود را دورتر دارم
هوش مصنوعی: به هر حال، بهتر است که اگر بخواهم به خاطر دوری تو بمیرم، خودم را از تو دورتر نگه دارم.
توئی آب حیات و من خراب افتاده بیماری
که با لب تشنگی هست احتراز از آب ناچارم
هوش مصنوعی: تو منبع زندگی هستی و من بیمار و بیحال، که در حالیکه تشنهام، ناچارم از آب دوری کنم.
مکن بهر علاجم شربت وصل خود آماده
که من بر بستر هجران ز سعی خویش بیمارم
هوش مصنوعی: برای درمان درد خود، نیازی به آماده کردن دارویی از وصالت ندارم، چون من در بستر جدایی به تلاش خود بیمار هستم.
به قهر خاص اگر خونریزیم خوشتر که هر ساعت
به لطف عامسازی سرخرو در سلک اغیارم
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم با خشم و قهر خود خونریزی کنیم، بهتر است این کار را به شکلی خاص و دلخواه انجام دهیم تا هر لحظه با محبت و مهربانی به دیگران، در میان بیگانگان قرار نگیرم و روسفید نشوم.
از آن مه محتشم غیرت مرا محروم کرد آخر
چو سازم آه از طبع غیور خود گرفتارم
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت آن مه، حس غیرت من تحت تأثیر قرار گرفت و اکنون دلی پر از حسرت دارم که چگونه باید با طبیعت غیور خود کنار بیایم و از این وضعیت رنج میبرم.

محتشم کاشانی