گنجور

شمارهٔ ۴۱۲

با تو آن روز که شطرنج محبت چیدم
ماتی خود ز تو در بازی اول دیدم
هوسم رخ به رخ شاه خیال تو نشاند
آن قدر کز رخ شرم تو خجل گردیدم
اسب جرات چو هوس تاخت به جولانگه عشق
من رخ از عرصهٔ راحت طلبی تابیدم
استخوان‌بندی شطرنج جهان کی شده بود
صبح ابداع که من مهر تو می‌ورزیدم
هجر چون اسب حریفان مسافر زین کرد
عرصه خالی شد از آشوب و من آرامیدم
آن دلارام که منصوبه طرازی فن اوست
بیدقی راند که صد بازی از آن فهمیدم
فکر خود کن تو هم ای دل که به تاراج بساط
شاه عشق آمد و من خانهٔ خود برچیدم
محتشم از تو و از قدر تو افسوس که من
پشه و پیل درین عرصه برابر دیدم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با تو آن روز که شطرنج محبت چیدم
ماتی خود ز تو در بازی اول دیدم
هوش مصنوعی: در روزی که با عشق و محبت به بازی شطرنج مشغول بودم، از همان ابتدای بازی متوجه شدم که خودم در مقابل تو شکست می‌خورم.
هوسم رخ به رخ شاه خیال تو نشاند
آن قدر کز رخ شرم تو خجل گردیدم
هوش مصنوعی: هوس و تمایل من به دیدار چهره‌ی زیبای تو آن‌قدر شدید است که از شرم زیبایی‌ات، حجاب و حیا بر من غلبه کرده است و خجالت زده‌ام.
اسب جرات چو هوس تاخت به جولانگه عشق
من رخ از عرصهٔ راحت طلبی تابیدم
هوش مصنوعی: وقتی شجاعت و تمایل مانند اسب به میدان عشق می‌روند، من از دنیای راحتی و آسایش خود دور می‌شوم و به سوی عشق می‌روم.
استخوان‌بندی شطرنج جهان کی شده بود
صبح ابداع که من مهر تو می‌ورزیدم
هوش مصنوعی: در صبحی که شطرنج دنیا شکل گرفت، من در عشق و محبت تو غرق شده بودم.
هجر چون اسب حریفان مسافر زین کرد
عرصه خالی شد از آشوب و من آرامیدم
هوش مصنوعی: فراق و جدایی مانند اسب حریفان است که هنگامی که به سفری می‌رود، میدان از هرگونه هیاهو خالی می‌شود و من در این سکوت و آرامش به آرامش می‌رسم.
آن دلارام که منصوبه طرازی فن اوست
بیدقی راند که صد بازی از آن فهمیدم
هوش مصنوعی: آن آرامش بخش که مهارتش در طراحی بی‌نظیر است، مانند بیدقی بازی را در دست دارد که از آن صد نکته را آموخته‌ام.
فکر خود کن تو هم ای دل که به تاراج بساط
شاه عشق آمد و من خانهٔ خود برچیدم
هوش مصنوعی: ای دل، خودت هم فکر کن که بساط عشق به غارت رفت و من ناچار شدم تا زندگی‌ام را جمع و جور کنم و ترک خانه‌ام کنم.
محتشم از تو و از قدر تو افسوس که من
پشه و پیل درین عرصه برابر دیدم
هوش مصنوعی: محتشم، افسوس که من خود را مانند پشه و تو را مانند فیل در این میدان می‌بینم.

حاشیه ها

1389/04/22 09:07
امیر افتخاری

با سلام، بیت اول این شعر نوشته نشده و کاملا مشخص است غزل که نمی شود در بیت اولش همقافیه نداشته باشد.
بیت اول آن اشتباها در غزل شماره 390 ثبت شده که در آنجا نیز مشخص است که آن بیت برای آن شعر نیست. بیت اولش اینگونه است :
با تو آن روز که شطرنج محبت چیدم - ماتی خود ز تو در بازی اول دیدم
---
پاسخ: با تشکر، مطابق فرمایش شما تصحیح شد.