شمارهٔ ۴۱۱
به هجران کرده بودم خو که ناگه روی او دیدم
کمند عقل بگسستم ز نو دیوانه گردیدم
گرفتم پنبهٔ آسایش از داغ جنون یعنی
به باغ عاشقی از سر گل دیوانگی چیدم
دلم زان آفت جان بود فارغوز بلا ایمن
ز آفت دوستی باز آن بلا برخود پسندیدم
ز راه عشق بر میگشتم آن رعنا دچارم شد
ازان راهی که میرفتم پشیمان بازگردیدم
هنوزم با نهال قامتش باقیست پیوندی
که هرجا دیدم او را جلوهگر چون بید لرزیدم
چنان ترسیدهام از غمزهٔ مردم شکار او
که هرگاه آن پری در چشمم آمد چشم پوشیدم
در آن ره محتشم کان سروقد میرفت و من در پی
زمین فرسوده شد از بس که بر وی چهره مالیدم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به هجران کرده بودم خو که ناگه روی او دیدم
کمند عقل بگسستم ز نو دیوانه گردیدم
هوش مصنوعی: مدتی بود که به دوری او عادت کرده بودم، اما ناگهان چهرهاش را دیدم. در آن لحظه، فکر و عقل از من رفت و دوباره دیوانه شدم.
گرفتم پنبهٔ آسایش از داغ جنون یعنی
به باغ عاشقی از سر گل دیوانگی چیدم
هوش مصنوعی: در دنیای عشق و جنون، از آرامش و آسایش فاصله گرفتم و به دل باغ عاشقی رفتم و از گلهای دیوانگی چیدم.
دلم زان آفت جان بود فارغوز بلا ایمن
ز آفت دوستی باز آن بلا برخود پسندیدم
هوش مصنوعی: دل من از آن درد و مشکل که دوستی به همراه دارد، رهایی یافته است و از آسیبهای ناشی از آن در امان نیست. با این حال، باز هم آن درد را برای خود انتخاب کردهام.
ز راه عشق بر میگشتم آن رعنا دچارم شد
ازان راهی که میرفتم پشیمان بازگردیدم
هوش مصنوعی: وقتی از مسیر عشق بازمیگشتم، آن معشوق زیبا مرا تحتتأثیر قرار داد. از راهی که در حال رفتن بودم پشیمان شدم و تصمیم گرفتم که برگردم.
هنوزم با نهال قامتش باقیست پیوندی
که هرجا دیدم او را جلوهگر چون بید لرزیدم
هوش مصنوعی: هنوز هم با قامت زیبایش ارتباطی دارم که هر بار او را میبینم، مانند بید میلرزیدم.
چنان ترسیدهام از غمزهٔ مردم شکار او
که هرگاه آن پری در چشمم آمد چشم پوشیدم
هوش مصنوعی: به قدری از نگاه مردم که مانند شکارچی هستند، میترسم که هر بار آن پری (زیبا) را در چشمانم میبینم، به خاطر ترس از غمزههای آنان، چشمم را میبندم.
در آن ره محتشم کان سروقد میرفت و من در پی
زمین فرسوده شد از بس که بر وی چهره مالیدم
هوش مصنوعی: در آن مسیر زیبا، دختری با قامت بلند و خوشاندام در حال حرکت بود و من به دنبال او راه میرفتم. آنچنان به او نگاه میکردم و چهرهام را به زمین مالیدم که دیگر زمین زیر پایم فرسوده شد.

محتشم کاشانی