گنجور

شمارهٔ ۴۱۰

چون متاع دو جهان را به خرد سنجیدم
از همه حسن تو و عشق خود افزون دیدم
در قدح شد چو می عشق فلک حیران ماند
زان دلیری که من از رطل گران نوشیدم
پای در ملک محبت چو نهادم اول
از جنون راه سر کوی بلا پرسیدم
عقل در عشق تو انگشت ملامت بر من
آن قدر داشت که انگشت نما گردیدم
جراتم کرد چو در باغ تمتع گستاخ
اول از شاخ تمنا گل حرمان چیدم
نظر پاک چو در خلوت وصلم ره داد
هرچه آمد به نظر دیده از آن پوشیدم
محتشم نیست زیان در سخن مرشد عشق
من از آن سود نکردم که سخن نشنیدم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون متاع دو جهان را به خرد سنجیدم
از همه حسن تو و عشق خود افزون دیدم
هوش مصنوعی: وقتی که ارزش تمام چیزهای این دنیا را با عقل خود سنجیدم، متوجه شدم که زیبایی و عشق تو برای من از همه چیز بیشتر است.
در قدح شد چو می عشق فلک حیران ماند
زان دلیری که من از رطل گران نوشیدم
هوش مصنوعی: وقتی به عشق می‌نوشم، دنیا به خاطر جسارتی که دارم، شگفت‌زده می‌شود که چگونه از ظرف بزرگی این مقدار نوشیدم.
پای در ملک محبت چو نهادم اول
از جنون راه سر کوی بلا پرسیدم
هوش مصنوعی: وقتی قدم در دنیای عشق گذاشتم، در ابتدای کار از دیوانگی‌ام درباره مسیر درد و رنج جویا شدم.
عقل در عشق تو انگشت ملامت بر من
آن قدر داشت که انگشت نما گردیدم
هوش مصنوعی: عقل به خاطر عشق تو به من انتقاد می‌کرد و تا حدی به من ایراد گرفت که دیگر من به چشم دیگران مشخص و نمایان شدم.
جراتم کرد چو در باغ تمتع گستاخ
اول از شاخ تمنا گل حرمان چیدم
هوش مصنوعی: به واسطهٔ جرأت و جسارتم، در باغ لذت و خوشی، ابتدا از شاخ آرزو، گل ناامیدی را چیدم.
نظر پاک چو در خلوت وصلم ره داد
هرچه آمد به نظر دیده از آن پوشیدم
هوش مصنوعی: وقتی در خلوت و تنهایی با معشوق خود ارتباط برقرار کردم و احساسات پاک و صمیمی داشتم، هر چیزی که به ذهنم رسید را نادیده گرفتم و از آن دور شدم.
محتشم نیست زیان در سخن مرشد عشق
من از آن سود نکردم که سخن نشنیدم
هوش مصنوعی: نمی‌توانم بگویم که صحبت کردن برای من ضرر دارد، چون از عشق مرشدم بهره‌ای نبردم، زیرا به سخنان او گوش ندادم.