گنجور

شمارهٔ ۴۰۹

باز سرگشتهٔ مژگان سیهی گردیدم
باز خود را هدف تیر ملامت دیدم
بازم افکند ز پا شکل همایون فالی
باز بر خاک رهی قرعهٔ صفت گردیدم
باز طفلی لب شوخم ز طرب خندان ساخت
باز بر پیر خرد ذوق تو می‌خندیدم
باز در وادی غیرت به هوای صنمی
قدمی پیش نهادم قدحی نوشیدم
باز از کشور افسرده دلی رفته برون
شورش انگیز بیابان بلا گردیدم
باز در ملک غم از یافتن منصب عشق
خلعت بی سر و پائی ز جنون پوشیدم
باز شد روی بتی قبلهٔ من کز دو جهان
روی چون محتشم شیفته گردانیدم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز سرگشتهٔ مژگان سیهی گردیدم
باز خود را هدف تیر ملامت دیدم
هوش مصنوعی: من دوباره به زیبایی و جاذبه چشم‌ها و مژگان کسی دلبسته شدم و در این احساس، خود را در معرض انتقادات و سرزنش‌ها احساس می‌کنم.
بازم افکند ز پا شکل همایون فالی
باز بر خاک رهی قرعهٔ صفت گردیدم
هوش مصنوعی: دوباره از من تقدیر و سرنوشت خوشی پنهانی به من نشان داد و من بر زمین ماندگار شدم.
باز طفلی لب شوخم ز طرب خندان ساخت
باز بر پیر خرد ذوق تو می‌خندیدم
هوش مصنوعی: یک بار دیگر، نشانه‌های شادمانی و نشاط را در وجودم حس کردم و به یاد روزهای خوش کودکی، لبخند زدم. وقتی به یاد تجربه‌های گذشته با افراد بزرگ‌تر می‌افتم، می‌فهمم که هنوز هم از زندگی و حال خوب لذت می‌برم.
باز در وادی غیرت به هوای صنمی
قدمی پیش نهادم قدحی نوشیدم
هوش مصنوعی: دوباره در زمینه عشق و غیرت، به خاطر یک معشوق، قدم گذاشتم و قدحی نوشیدم.
باز از کشور افسرده دلی رفته برون
شورش انگیز بیابان بلا گردیدم
هوش مصنوعی: من دوباره از سرزمین دل‌زده خارج شدم و در بیابان پر از درد و مشکل سر گردان شدم.
باز در ملک غم از یافتن منصب عشق
خلعت بی سر و پائی ز جنون پوشیدم
هوش مصنوعی: من دوباره در سرزمین غم، به خاطر پیدا کردن مقام عشق، با جنون لباسی بی سر و پا پوشیدم.
باز شد روی بتی قبلهٔ من کز دو جهان
روی چون محتشم شیفته گردانیدم
هوش مصنوعی: چهره‌ی کسی که برای من مانند قبله است، نمایان شد و از زیبایی‌اش به قدری مجذوب شدم که تمام جهان را فراموش کردم.