گنجور

شمارهٔ ۴

درخشان شیشه‌ای خواهم می رخشان در و پیدا
چو زیبا پیکری از پای تا سر جان درو پیدا
صبازان در چو ناید دیده‌ام گوید چه بحرست این
که هر گه باد ننشیند شود طوفان درو پیدا
سیه ابریست چشمم در هوای هالهٔ خطش
علامتهای پیدا گشتن باران درو پیدا
چو گیرم پیش رویش باشدم هر دیده دریائی
ز عکس چین زلفش موج بی‌پایان درو پیدا
تنی از استخوان و پوست دارم دل درو ظاهر
چو فانوسی که باشد آتش پنهان درو پیدا
پر از جدول نماید صفحهٔ آیینهٔ رویش
که دایم هست عکس آن صف مژگان درو پیدا
کف پایش که بوسد محتشم و ز خود رود هردم
ز جان آئینه‌ای دان صورت بیجان درو پیدا

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

درخشان شیشه‌ای خواهم می رخشان در و پیدا
چو زیبا پیکری از پای تا سر جان درو پیدا
هوش مصنوعی: من شیشه‌ای درخشان خواهم، که چهره‌ام را روشن و زیبا به نمایش بگذارد. آنچه از پای تا سر درون من است، مانند جانم آشکار خواهد بود.
صبازان در چو ناید دیده‌ام گوید چه بحرست این
که هر گه باد ننشیند شود طوفان درو پیدا
هوش مصنوعی: صبحگاهان که بیدار می‌شوم، می‌گویم این چه دریاست که هر بار که باد آرام می‌گیرد، طوفانی در آن نمایان می‌شود.
سیه ابریست چشمم در هوای هالهٔ خطش
علامتهای پیدا گشتن باران درو پیدا
هوش مصنوعی: چشمانم مانند یک آسمان بارانی است که در انتظار نشانه‌ای از عشق محبوبم می‌نگرد و در دل این انتظار، آثار بارش احساسات و عواطف خود را مشاهده می‌کنم.
چو گیرم پیش رویش باشدم هر دیده دریائی
ز عکس چین زلفش موج بی‌پایان درو پیدا
هوش مصنوعی: وقتی که در برابر او قرار می‌گیرم، هر چشمی مانند دریایی از زیبایی چین‌وچروک‌های موهایش به نظر می‌رسد و این موج بی‌پایان در آن قابل مشاهده است.
تنی از استخوان و پوست دارم دل درو ظاهر
چو فانوسی که باشد آتش پنهان درو پیدا
هوش مصنوعی: من یک بدن از استخوان و پوست دارم، اما دل من همچون فانوسی است که در ظاهر روشن است، در حالی که آتش و احساسات درونم پنهان‌اند.
پر از جدول نماید صفحهٔ آیینهٔ رویش
که دایم هست عکس آن صف مژگان درو پیدا
هوش مصنوعی: صورتش همچون آیینه‌ای پر از نقوش و تصاویر است که هر لحظه تصویر صف مژگانش در آن نمایان می‌شود.
کف پایش که بوسد محتشم و ز خود رود هردم
ز جان آئینه‌ای دان صورت بیجان درو پیدا
هوش مصنوعی: وقتی کف پای او را محتشم می‌بوسد و از خود دور می‌شود، باید بدانی که از جان او، آیینه‌ای است که در آن تصویر بی‌جان او نمایان است.

حاشیه ها

1398/07/23 08:09

سلام
در مصرع اول یا باید
«در او» نوشته بشه
یا باید
«و» به «در» نزدیک بشه