اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من از رغم غزالی شهسواری کردهام پیدا
شکاری کردهام گم جان شکاری کردهام پیدا
هوش مصنوعی: من از عشق دختری زیبا به هیجان آمدهام و مانند یک شکارچی حرفهای در جستجوی او هستم، اما در این مسیر احساس گمگشتگی و سرگشتگی هم دارم.
زلیخا طلعتی را راندهام از شهر بند دل
به مصر دلبری یوسف عذاری کردهام پیدا
هوش مصنوعی: زلیخا با زیباییاش از شهر من دور شده و دل من را به سوی محبت یوسف که در مصر است، معطوف کردهاست.
زمام ناقه محمل نشینی دادهام از کف
بجای او بت توسن سواری کردهام پیدا
هوش مصنوعی: من کنترل شتر باربری را از دست دادهام و به جای آن، سوار بر اسب تو شدهام.
ز سفته گوهری بگسستهام سر رشتهٔ صحبت
در ناسفته گوهر نثاری کردهام پیدا
هوش مصنوعی: من از یک شیء با ارزش جدا شدهام و الآن دلم میخواهد در میان صحبتها و بحثهای ناگفته، جواهرات فکری و معنوی خود را به نمایش بگذارم.
مهی زرین عصا به چون هلال از چشمم افتاده
بلند اختر سواری تاجداری کردهام پیدا
هوش مصنوعی: ماه به رنگ طلایی و با شکلی شبیه به هلال از چشمانم افتاده و نمایان شده است. من مثل یک ستاره درخشان، سلطنت و زیبایی را احساس میکنم.
کمند مهر گیسو تابداری رفته از دستم
ز سودا قید کاکل مشگباری کردهام پیدا
هوش مصنوعی: عشق و جذبه تو باعث شده که دیگر نتوانم خودم را کنترل کنم و از وابستگی به زیباییات رنج میبرم. آتش این احساس در وجودم باقی مانده و نمیتوانم به راحتی از آن رها شوم.
گر از شیرین لبان حوری نژادی گشته از من گم
ز خوبان خسرو عالی تباری کردهام پیدا
هوش مصنوعی: اگر از لبان شیرین حوریان زیبا دنیایی تشکیل دادهام، این را بگویم که از میان خوبان، من توانستهام وجود خود را به نمایش بگذارم و به نوعی شخصیت برجستهای پیدا کردهام.
دل از دست نگارینی به زور آوردهام بیرون
ز ترکان سمن ساعد نگاری کردهام پیدا
هوش مصنوعی: دل را به سختی از زیباییهای دلربا جدا کردهام و به خاطر یادگاری از بانوی ترک مانند، به روشنی دست زدم.
درین ره محتشم گر نقد قلبی رفته از دستم
زر نوسکه کامل عیاری کردهام پیدا
هوش مصنوعی: در این مسیر بزرگ، اگرچه قلب خود را از دست دادهام و ارزش واقعیام را کاهش دادهام، اما در عوض توانستهام ماهیت واقعی و ارزشمندتری را برای خود به دست بیاورم.
حاشیه ها
1396/12/09 01:03
شاعری خسته
بخشی از مقاله سبک واسوخت در شعرفارسی به قلم دکتر محمود فتوحی رودمعجنی:
طرد زن و عشق به مذکر
تجربة رویگردانی از معشوق زن و دلبستن به معشوق مرد را محتشم در نخستین غـزل
دیوان شبابیه (ص 1111 (به روشنی بیان کرده است. در این غزل شاعر معشوقی را به زور
از دل رانده که صفات خاص زنانه دارد؛ ماننـد غـزال، زلیخـا، شـیرین، ناقـهنشـین، مـه
زرینعصابه (سربند، پیچهبند زرین)، حور، تابدارگیسو، نگاریندست. این معشوق که از چشم
شاعر افتاده زن است. شاعر به زور دل از دست او بیرون آورده و در عنـاد بـا او معشـوق
تازهای پیـدا کـرده کـه مـذکر اسـت و اوصـافش عبـارتانـد از: شهسـوار، یوسـفعـذار،
توسنسوار، سوار تاجدار، کاکلدار، خسرو عالیتبار، ترک سمنساعد.
دلایلی که برای رویگردانی عاشق برشمردیم و مضمونهای شکایت، اعراض، خشـونت،
تهدید، نفرین و طرد و... در شعر واسوخت حاکی از رفتار واقعی و طبیعی شاعران واسوخت
در تعاملات عاطفی با دیگران است. چنین رفتارهایی با طبیعت انسـانی و واقعیـت حـالات
عادی و معمولی آدمیان سازگارتر اسـت از آنچـه در سـخن شـاعران پـیش از قـرن دهـم
شبـهقــاره 23
میبینیم. در عشق سعدی و امیرخسرو که رنگی از وقوع دارد، عاشق، فانی در عشق اسـت
و هویت و ارادة او در عشق محو شده اسـت. دلیـل برجسـتگی شـعر واسـوخت در همـین
رفتارهای عادی و طبیعی عاشقان و فاصلهگیری از سنت شعر تغزلی فارسی است.