گنجور

شمارهٔ ۲

بعد هزار انتظار این فلک بی وفا
شهد وصالم چشاند زهر فراق از قفا
وه که ز کین می‌کند هر بدو روزم سپهر
با تو به زحمت قرین وز تو به حسرت جدا
رفتی و می‌آورد جذبهٔ شوقت ز پی
خاک مرا عنقریب همره باد صبا
با تو بگویم که هجر با من بی دل چه کرد
روزی من گر شود وصل تو روز جزا
شد همه جا چون شبه بی تو به چشمم سیه
چشم سیه روی من دید تو را از کجا
از خردم تا ابد فکر تو بیگانه کرد
این دل دیوانه گشت با تو کجا آشنا
وه که ز همراهیت محتشم افتاده شد
بسته بند ستم خستهٔ زخم جفا

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بعد هزار انتظار این فلک بی وفا
شهد وصالم چشاند زهر فراق از قفا
هوش مصنوعی: پس از مدت طولانی انتظار، این آسمان نامهربان به من طعم شیرین وصال را چشاند، اما از پشت، زهر جدایی را به من داد.
وه که ز کین می‌کند هر بدو روزم سپهر
با تو به زحمت قرین وز تو به حسرت جدا
هوش مصنوعی: آه که چه بد است این احساس کینه، هر روز زندگی‌ام به سختی سپری می‌شود و جدایی از تو با حسرت همراه است.
رفتی و می‌آورد جذبهٔ شوقت ز پی
خاک مرا عنقریب همره باد صبا
هوش مصنوعی: تو رفتی و عشق و شوق تو به یاد من باقی مانده است؛ به زودی بادی خوش‌بو می‌آید که بویی از من به همراه داشته باشد.
با تو بگویم که هجر با من بی دل چه کرد
روزی من گر شود وصل تو روز جزا
هوش مصنوعی: می‌خواهم به تو بگویم که جدایی چه بلایی بر سر من آورد. اگر روزی به وصالت دست یابم، روز حساب و جزا چه خواهد بود.
شد همه جا چون شبه بی تو به چشمم سیه
چشم سیه روی من دید تو را از کجا
هوش مصنوعی: در نبود تو، همه جا برایم تاریک و ناآشنا شده است. چشمان سیاه و زیبای تو را از کجا دیده‌ام که در ذهنم نقش بسته‌اند؟
از خردم تا ابد فکر تو بیگانه کرد
این دل دیوانه گشت با تو کجا آشنا
هوش مصنوعی: از زمانی که در دل من، فکر تو جا گرفته، عقل و منطق من به بیگانگی رفته‌اند. این دل دیوانه هم که با عشق تو آشنا شده، دیگر نمی‌داند چه کند.
وه که ز همراهیت محتشم افتاده شد
بسته بند ستم خستهٔ زخم جفا
هوش مصنوعی: آه که به خاطر دوستی‌ات، به دام ظلم و ستم افتاده‌ام و خستگی زخم‌های جفای روزگار، مرا ناتوان کرده است.