گنجور

شمارهٔ ۳۹۸

تو چون رفتی به سلطان خیالت ملک دل دادم
غرض از چشم اگر رفتی نخواهی رفت از یادم
تو آن صیاد بی‌قیدی که با قیدم رها کردی
من آن صیدم که هرجا می‌روم در دام صیادم
اگر روزی غباری آید و گرد سرت گردد
بدان کز صرصر هجر تو دوران داده بربادم
وگر بر گرد سروت مرغ روحی پر زند میدان
که افکند است از پا حسرت آن سرو آزادم
چو بازآئی به قصد پرسشی بر تربتم بگذر
که آنجا نوحه دارد بر سر تن جان ناشادم
به فریادم من بیمار و دل در ناله است اما
چنان زارم که هست آهسته‌تر از ناله فریادم
نهی چند ای فلک بار فراق آن پری بر من
ز آهن نیستم جان دارم آخر آدمی زادم
مکن بر وصل این شیرین لبان بر تکیه‌ ای همدم
که من دیروز خسرو بودم و امروز فرهادم
نهادم محتشم بنیاد صبر اما چه دانستم
که تا او خواهد آمد صبر خواهد کند بنیادم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو چون رفتی به سلطان خیالت ملک دل دادم
غرض از چشم اگر رفتی نخواهی رفت از یادم
هوش مصنوعی: وقتی که تو رفتی، من تمام دل و جانم را به خیال تو سپردم. اگرچه ممکن است از چشمم دور شده باشی، اما هرگز فراموش نخواهی شد.
تو آن صیاد بی‌قیدی که با قیدم رها کردی
من آن صیدم که هرجا می‌روم در دام صیادم
هوش مصنوعی: تو مثل یک صیاد هستی که بی‌توجهی به قید و شرط‌ها، مرا رها کردی. من هم مانند طعمه‌ای هستم که هرجا می‌روم، همیشه در دام تو قرار دارم.
اگر روزی غباری آید و گرد سرت گردد
بدان کز صرصر هجر تو دوران داده بربادم
هوش مصنوعی: اگر روزی غباری بر تو نشسته باشد و در اطرافت بپیچد، بدان که این نمادی از شدت دلتنگی و ناتوانی من از دوری توست که مرا به فنا می‌کشاند.
وگر بر گرد سروت مرغ روحی پر زند میدان
که افکند است از پا حسرت آن سرو آزادم
هوش مصنوعی: اگر بر گرد درخت زیبایت، پرنده‌ای بپرد، نشان از حسرتی است که بر سر آن درخت آزاد دارم.
چو بازآئی به قصد پرسشی بر تربتم بگذر
که آنجا نوحه دارد بر سر تن جان ناشادم
هوش مصنوعی: وقتی که به قصد پرسش برمی‌گردی، بر روی قبری که من در آن دفن شده‌ام عبور کن؛ زیرا در آنجا کسی است که بر روح من نوحه‌سرایی می‌کند.
به فریادم من بیمار و دل در ناله است اما
چنان زارم که هست آهسته‌تر از ناله فریادم
هوش مصنوعی: من دردی دارم و دلم پر از ناله است، اما به قدری ناامید و ضعیف‌ام که صدای فریادم از ناله‌ام هم آهسته‌تر است.
نهی چند ای فلک بار فراق آن پری بر من
ز آهن نیستم جان دارم آخر آدمی زادم
هوش مصنوعی: ای آسمان، از فراق آن پری چه دلتنگی را بر من تحمیل می‌کنی؟ من آهنی نیستم، من جان دارم و در نهایت من هم انسانم.
مکن بر وصل این شیرین لبان بر تکیه‌ ای همدم
که من دیروز خسرو بودم و امروز فرهادم
هوش مصنوعی: از وابستگی به این لبان شیرین خودداری کن، ای همدم، زیرا من دیروز مانند خسرو، پادشاهی بزرگ بودم و امروز به فرهاد، که در عشق دچار رنج و سختی است، تبدیل شدم.
نهادم محتشم بنیاد صبر اما چه دانستم
که تا او خواهد آمد صبر خواهد کند بنیادم
هوش مصنوعی: من برای خودم پایه‌های صبر را بنا کردم، اما نمی‌دانستم که باید تا زمان آمدن او صبر کنم تا آن پایه‌ها پابرجا بمانند.

حاشیه ها

1387/09/23 12:11
پری کوچک غمگین

در بیت سوم بایست به جای واژه ی«گر» کلمه ی «گرد» قرار گیرد.
---
پاسخ: با تشکر، انجام شد.

1396/01/22 12:03
داود بیخیال

با سلام و تشکر از زحماتتان برای گرد آوری اشعار
سوالی دارم ، آیا این شعر مستند است?
من به گونه دیگری شنیده بودم این شعر را که کاملتر بود و اینگونه آغاز میشد
از آن روزی که چون وحشی به دام عشق افتادم ، برآمد از دل پر درد چون ناقوس فریادم

1396/01/26 05:03
داود بیخیال

از آن روزی که چون وحشی به دام عشق افتادم
برآمد از دل پر درد چون ناقوس فریادم
تو گویی لطف ایزد میشود از مهرت ایجادم
تو چون رفتی به سلطان فراقت ملک دل دادم
غرض از دل اگر رفتی نخواهی رفت از یادم
********
چو سلطان غم عشقت رهایی داد از بندم
شدم سیر از وجود خود عدم را آرزومندم
بیاد آمد مرا روزی که داد استاد این پندم
مکن بر عهد این شیرین لبان هر تکه ای همدم
که من دیروز خسرو بودم و امروز فرهادم
************
خوشا روزی تن من کشته آن خنجرت گردد
یکی از جان نثاران تو ام گر باورت گردد
همین خواهم پس از مردن تنم خاک رهت گردد
اگر روزی غبار آید به گرد دامنت گردد
بدان کز صرصر عشق(یا هجر تو) تو دوران داد بر بادم
**************

کلا چهار بخش پنج مصرعی بود که یک بخش را فراموش کرده ام اما در دفتری نوشته ام پیدا کنم اضافه خواهم کرد