گنجور

شمارهٔ ۳۹۷

ز خاک کوی تو گریان سفر گزیدم و رفتم
ز گریه رخت به غرقاب خون کشیدم ورفتم
قدم به زمین ریخت از دو شیشهٔ دیده
گلاب آن گل حسرت که از تو چیدم و رفتم
ز نخل تفرقه خیزت که داد بر به رقیبان
علاقه دل و پیوند جان بردم و رفتم
چو غیر چید گل وصلت از مساهله من
چو خار در جگر خویشتن خلیدم و رفتم
درون پرده صبرم ز حد چو رفت تحمل
ز پاس دامن آن پرده بر دریدم و رفتم
رخ امید به عهدت ز عاقبت نگریها
سیه در آینهٔ بخت خویش دیدم و رفتم
به پند دیدهٔ صحبت پسند کار نکردم
نصیحت دل عزلت گزین شنیدم و رفتم
مرا لقب کن ازین پس سگ رمیده ز آهو
کز آهوئی چو تو با صد هوس رمیدم و رفتم
شکیب را چو نیامد ز پس نوید امیدی
به شرح محتشم پیش بین رسیدم و رفتم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز خاک کوی تو گریان سفر گزیدم و رفتم
ز گریه رخت به غرقاب خون کشیدم ورفتم
هوش مصنوعی: از خاک دیارت با اشک و اندوه وداع کردم و به سفر رفتم؛ در حالی که از ناراحتی و گریه، دل و جانم به شدت آزرده و غمگین بود.
قدم به زمین ریخت از دو شیشهٔ دیده
گلاب آن گل حسرت که از تو چیدم و رفتم
هوش مصنوعی: از چشمانم اشک مانند گلاب بر زمین افتاد، به خاطر آن گل حسرت که من از وجود تو برداشتم و سپس دور شدم.
ز نخل تفرقه خیزت که داد بر به رقیبان
علاقه دل و پیوند جان بردم و رفتم
هوش مصنوعی: از نخل جدایی تو، به رقبا محبت و علاقه‌ای پیدا کردم و جانم را از تو گرفتم و رفتم.
چو غیر چید گل وصلت از مساهله من
چو خار در جگر خویشتن خلیدم و رفتم
هوش مصنوعی: وقتی که به خاطر دیگران از خوشبختی و وصل تو دست کشیدم، احساس کردم مانند خاری در دل خودم جا گرفته‌ام و با ناراحتی و غم از آنجا رفتم.
درون پرده صبرم ز حد چو رفت تحمل
ز پاس دامن آن پرده بر دریدم و رفتم
هوش مصنوعی: وقتی صبرم به پایان رسید و نتوانستم بیشتر تحمل کنم، از پشت پرده‌ای که مانع بود، دامن آن را کنار زدم و بیرون رفتم.
رخ امید به عهدت ز عاقبت نگریها
سیه در آینهٔ بخت خویش دیدم و رفتم
هوش مصنوعی: به چهرهٔ امید به وعده‌ات نگاه کردم، اما در آینهٔ سرنوشت خودم سیاهی و ناکامی را دیدم و از آنجا دور شدم.
به پند دیدهٔ صحبت پسند کار نکردم
نصیحت دل عزلت گزین شنیدم و رفتم
هوش مصنوعی: من به نصیحت دیگری توجه نکردم و به جای آرامش دل و تنهایی، به گفتگو و صحبت پرداختم و با آنکه توصیه‌ها را شنیدم، از آن راه دور شدم.
مرا لقب کن ازین پس سگ رمیده ز آهو
کز آهوئی چو تو با صد هوس رمیدم و رفتم
هوش مصنوعی: از این پس مرا به نام سگی سرگردان و ترسیده از آهو خطاب کن، چرا که من از آهوئی مثل تو با هزاران آرزو فرار کردم و دور شدم.
شکیب را چو نیامد ز پس نوید امیدی
به شرح محتشم پیش بین رسیدم و رفتم
هوش مصنوعی: وقتی صبر و شکیبایی به من نیامد و خبری از امید در جلو نبود، به دنبال توضیحی از محتشم رفتم و راهی شدم.