شمارهٔ ۳۹۴
بر سر کوی تو هرگاه که پیدا گشتم
سگ کویت به فغان آمد رسوا گشتم
طوطی ناطقهام قوت گفتار نداشت
دیدم آئینهٔ روی تو و گویا گشتم
کام جان با خط سبز و لب جانبخش تو بود
هرزه عمری ز پی خضر و مسیحا گشتم
چون برم پی به مقام تو گرفتم چو صبا
پا ز سر کردم و سر تا سر دنیا گشتم
منم ای شمع بتان مرغ سمندر خوئی
که چو پروانه به دوران تو پیدا گشتم
تاب دیدار تو چون آورم ای غیرت حور
من که نادیده مه روی تو شیدا گشتم
هر که پیمود ره الفت من وحشی گشت
بس که با وحش من بادیه پیما گشتم
محتشم تا روش فقر و فنا دانستم
منکر جاه جم و حشمت دارا گشتم
شمارهٔ ۳۹۳: بس که چشم امشب به چشم عشوهسازش داشتمشمارهٔ ۳۹۵: من شیدا چرا از عقل و دین یک باره برگشتم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر سر کوی تو هرگاه که پیدا گشتم
سگ کویت به فغان آمد رسوا گشتم
هوش مصنوعی: در هر بار که در خیابان تو دیده شدم، سگی که در آنجا بود با صدای بلند اعتراض کرد و من در این میان رسوا شدم.
طوطی ناطقهام قوت گفتار نداشت
دیدم آئینهٔ روی تو و گویا گشتم
هوش مصنوعی: من مانند طوطی هستم که فقط میتواند صحبت کند اما در واقع حرفهای درستی نمیزند. وقتی به جمال تو نگاه کردم، متوجه شدم که چقدر متوجه و گویا شدهام.
کام جان با خط سبز و لب جانبخش تو بود
هرزه عمری ز پی خضر و مسیحا گشتم
هوش مصنوعی: زندگی من با زیبایی خط سبز و لب شیرین تو پر از لذت بود. ولی من بیهدف و به دور از واقعیت، سالها دنبال خضر و مسیحا گشتم.
چون برم پی به مقام تو گرفتم چو صبا
پا ز سر کردم و سر تا سر دنیا گشتم
هوش مصنوعی: وقتی در جستجوی مقام و جایگاه تو برمیآیم، مانند نسیم از سر خود بیرون میروم و در تمام دنیا سفر میکنم.
منم ای شمع بتان مرغ سمندر خوئی
که چو پروانه به دوران تو پیدا گشتم
هوش مصنوعی: من هم مانند شمعی هستم که به خاطر زیبایی و جذابیت تو، به دور تو میگردم و چون پروانهای به عشق تو وجودم را فدای تو کردهام.
تاب دیدار تو چون آورم ای غیرت حور
من که نادیده مه روی تو شیدا گشتم
هوش مصنوعی: من چقدر مشتاق دیدار تو هستم، ای موجودیتی که نامی از حوریان داری! حتی بدون اینکه تو را دیده باشم، به زیباییات دل باختهام.
هر که پیمود ره الفت من وحشی گشت
بس که با وحش من بادیه پیما گشتم
هوش مصنوعی: هر کسی که در مسیر دوستی من قدم برداشت، به طرزی دیوانهوار گرفتار شد، چرا که به اندازه کافی با ناپایداریها و سختیهای زندگی مواجه شدهام.
محتشم تا روش فقر و فنا دانستم
منکر جاه جم و حشمت دارا گشتم
هوش مصنوعی: محتشم، وقتی به مقام فقر و ناپایداری پی بردم، از مقام و ثروت پادشاه و بزرگی افراد دیگر دست کشیدم.
حاشیه ها
1399/12/17 08:03
منوچهر
گر بگویم نام تو غوغا شود// نام او از نام تو پیدا شود
چون که پیدا شد منم رسوای تو// چون که رسوا شد، منم پیدای تو
این چنین کن نا بیابم هر زمان// ای خدا بر من تو این عشقه بخوان
شعر از : شمس دین(رضا اهرابی)
1399/12/17 10:03
nabavar
گرامی منوچهر
چون که پیدا شد منم رسوای تو// چون که رسوا شد، منم پیدای تو
لطف کنید و این ابیاتی را که نوشته ای معنا کن
عشقه اینجا چه نقشی دارد؟

محتشم کاشانی