گنجور

شمارهٔ ۳۸۳

ای جمالت قبلهٔ جان ابرویت محراب دل
آمدی و فرض شد صد سجده بر ارباب دل
بعد چندین انتظار از رشتهٔ باریک جان
تاب هجران میبری بیرون ولی کو تاب دل
گر شوی مهمان جان از عقل و دین و صبر و هوش
در رهت ریزم به رسم پیشکش اسباب دل
تا ز مژگان لعل پاشم در رهت پرورده‌ام
از جگر پرگاله بسیار در خوناب دل
از دو بیمارت یکی تا جان برد در بند غم
یا به خواب من درآ یکبار یا در خواب دل
نقش دل پیشت کشیدم جان طلب کردی ز من
ای فدایت جان چه می‌فرمائی اندر باب دل
سر بلندم میکنی گویا که می‌بینم ز دور
ارتفاع کوکب دولت در اسطرلاب دل
محتشم می‌جست عمری در جهان راه صواب
سالک راه تو گشت آخر به استصواب دل

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای جمالت قبلهٔ جان ابرویت محراب دل
آمدی و فرض شد صد سجده بر ارباب دل
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو برای جانم مانند کعبه است و ابرویت به مثابه محرابی برای دل من، به گونه‌ای که برای عشق و دل‌بستگی به تو، انجام دادن چندین سجده لازم شده است.
بعد چندین انتظار از رشتهٔ باریک جان
تاب هجران میبری بیرون ولی کو تاب دل
هوش مصنوعی: بعد از مدتی طولانی انتظار، با وجود کشش و حسرتی که در دل دارم، می‌توانی از این حال رنج‌آور دور شوی؛ اما تاب و تحمل دل من کجاست؟
گر شوی مهمان جان از عقل و دین و صبر و هوش
در رهت ریزم به رسم پیشکش اسباب دل
هوش مصنوعی: اگر تو مهمان جان من شوی، من عقل، دین، صبر و هوشم را در راه تو نثار می‌کنم و به عنوان پیشکش، تمام چیزهایی که برای دل مهم است را تقدیم تو می‌کنم.
تا ز مژگان لعل پاشم در رهت پرورده‌ام
از جگر پرگاله بسیار در خوناب دل
هوش مصنوعی: من از چشمان زیبایت اشک می‌ریزم و برای تو، بارها از دل آکنده‌ام از درد و غم‌های عمیق، فداکاری کرده‌ام.
از دو بیمارت یکی تا جان برد در بند غم
یا به خواب من درآ یکبار یا در خواب دل
هوش مصنوعی: از دو حالت تلخی که به من روی آورده، یکی باعث می‌شود که جانم را در غم بگیرد. یا یک بار به خواب من بیایی و آرامشی به دل من ببخشی، یا در خواب دل من وارد شوی.
نقش دل پیشت کشیدم جان طلب کردی ز من
ای فدایت جان چه می‌فرمائی اندر باب دل
هوش مصنوعی: دل خود را به تو نشان دادم و تو از من خواستی که جانم را فدای تو کنم. حالا بفرما درباره دل چه می‌گویی؟
سر بلندم میکنی گویا که می‌بینم ز دور
ارتفاع کوکب دولت در اسطرلاب دل
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که تو مرا با نگاهی بلند و بلندپروازانه به آینده می‌نگری، انگار که از دور در دل من نشانه‌هایی از سعادت و موفقیت را مشاهده می‌کنی.
محتشم می‌جست عمری در جهان راه صواب
سالک راه تو گشت آخر به استصواب دل
هوش مصنوعی: محتشم سال‌ها در جستجوی حقیقت و راه درست زندگی کرد، و در نهایت دلش او را به انتخاب درست رساند.