شمارهٔ ۳۸۲
صدامید از تو داشتم در دل
ده که از صد یکی نشد حاصل
دارم ای گل شکایت بسیار
گفتن آن حکایت مشکل
شمع حسنت فروغ هر مجلس
ماه رویت چراغ هر محفل
لالهرویان ز ساغر خوبی
همه سرخوش تو مست لایعقل
مست و خنجر کشی و بیپروا
شوخ و عاشق کشی و سنگین دل
در هلاکم چه میکنی تعجیل
ای طفیل تو عمر مستعجل
پیش پایت نهم سر تسلیم
تا به دست خودم کنی بسمل
از رقیبان خود مباش ایمن
وز اسیران خود مشو غافل
ای به زلفت هزار دل در بند
وی به قدت هزار جان مایل
محتشم داد جان به مهر و وفا
تو همان بیوفا و مهر گسل
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صدامید از تو داشتم در دل
ده که از صد یکی نشد حاصل
هوش مصنوعی: در دل من صدای تو طنینانداز بود و انتظار داشتم که از دل ده، به دست آوردن یک مورد از صد تلاش، نتیجهای حاصل نشود.
دارم ای گل شکایت بسیار
گفتن آن حکایت مشکل
هوش مصنوعی: دارم از تو گل، حرفهای زیادی برای گفتن و از داستانی سخت شکایت دارم.
شمع حسنت فروغ هر مجلس
ماه رویت چراغ هر محفل
هوش مصنوعی: زیبایی تو مانند شمعی است که در هر مجلس روشنی میافروزد و چهرهات همچون چراغی است که محافل را روشن میکند.
لالهرویان ز ساغر خوبی
همه سرخوش تو مست لایعقل
هوش مصنوعی: زیباییهای لالهروان از جام کمال و زیبایی، همه سرخوش و شاداناند و در نشئهای هستند که عقل را فراموش کردهاند.
مست و خنجر کشی و بیپروا
شوخ و عاشق کشی و سنگین دل
هوش مصنوعی: شرابنوش و بدون ترس، شوخطبع و معشوقکش، با دل سنگین و جدی برخورد کن.
در هلاکم چه میکنی تعجیل
ای طفیل تو عمر مستعجل
هوش مصنوعی: ای کسی که در حال نابودی من هستی، چرا عجله میکنی؟ عمر من در حال گذر است و تو بر آن تاثیر میگذاری.
پیش پایت نهم سر تسلیم
تا به دست خودم کنی بسمل
هوش مصنوعی: به خاطر تو میخواهم سر تسلیم را به پای تو بگذارم تا با دست خودت مرا به مرگ کنی.
از رقیبان خود مباش ایمن
وز اسیران خود مشو غافل
هوش مصنوعی: از رقبای خود غافل نباش و نسبت به اسیران خود بیتوجهی نکن.
ای به زلفت هزار دل در بند
وی به قدت هزار جان مایل
هوش مصنوعی: تو که زلفت دلهای بسیاری را اسیر کرده و قامتت جانهای زیادی را به خود جلب میکند.
محتشم داد جان به مهر و وفا
تو همان بیوفا و مهر گسل
هوش مصنوعی: محتشم با عشق و وفاداری جان خود را فدای تو کرده است، اما تو همان کسی هستی که بیوفایی کرده و محبت را از هم گسستهای.

محتشم کاشانی