شمارهٔ ۳۸
ای گوهر نام تو تاج سر دیوانها
ذکر تو به صد عنوان آرایش عنوانها
در ورطهٔ کفر افتد انس و ملک ار نبود
از حفظ تو تعویذی در گردن ایمانها
ای کعبهٔ مشتاقان دریاب که بر ناید
مقصود من گم ره از طی بیابانها
جان رخش طرب تازد چون ولوله اندازد
غارتگر عشق تو رد قافلهٔ جانها
شد در ره او جسمم با آن که ز خوبان بود
این کشتی بیلنگر پروردهٔ طوفانها
آن ابر کرم کز فیض مشتاق خطاشوییست
حاشا که بود در هم ز آلایش دامانها
چون محتشم از دردش میکاهم و میخواهم
رنجوری خود در خود مهجوری درمانها
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای گوهر نام تو تاج سر دیوانها
ذکر تو به صد عنوان آرایش عنوانها
هوش مصنوعی: ای گوهر، نام تو مانند تاجی بر سر دیوان و فرزندان هست. ذکر تو به گونهای است که در صدها عنوان و شکل مختلف، زینت بخش آن عنوانها میباشد.
در ورطهٔ کفر افتد انس و ملک ار نبود
از حفظ تو تعویذی در گردن ایمانها
هوش مصنوعی: اگر حمایت و نگهداری تو نباشد، انسان و فرشتگان نیز ممکن است در دنیا کفر و بیباوری بیفتند، حتی اگر بر ایمان خود استوار باشند.
ای کعبهٔ مشتاقان دریاب که بر ناید
مقصود من گم ره از طی بیابانها
هوش مصنوعی: ای کعبهی عاشقان! به من کمک کن، چرا که من در جستجوی هدفم گم شدهام و راهی را که از بیابانها میگذرد، نمیتوانم پیدا کنم.
جان رخش طرب تازد چون ولوله اندازد
غارتگر عشق تو رد قافلهٔ جانها
هوش مصنوعی: روح من با شوق و سرور میتازد و مانند کسی که شور و هیجان به پا کند، دزد عشق تو در پی به چنگ آوردن جانهاست.
شد در ره او جسمم با آن که ز خوبان بود
این کشتی بیلنگر پروردهٔ طوفانها
هوش مصنوعی: بر سر راه او، وجود من با اینکه از زیبایان بود، مانند این کشتی بیلنگر است که تحت تأثیر طوفانها تربیت شده است.
آن ابر کرم کز فیض مشتاق خطاشوییست
حاشا که بود در هم ز آلایش دامانها
هوش مصنوعی: ابر کرم، که از بخشش خود در انتظار جلب محبت و توجه است، هرگز اجازه نخواهد داد که آلودگی و ناپاکی به دامنهای دیگران سرایت کند.
چون محتشم از دردش میکاهم و میخواهم
رنجوری خود در خود مهجوری درمانها
هوش مصنوعی: وقتی که احساس درد و رنج میکنم، به درون خودم نگاه میکنم و میخواهم با آن دردهایی که دارم، به نوعی درمان پیدا کنم.