گنجور

شمارهٔ ۳۷۳

بر در دل می‌زنند نوبت سلطان عشق
ما و جنون می‌دهیم وعده به میدان عشق
رایت شاه جنون جلوه نما شد ز دور
چاک به دامن رساند گرد بیابان عشق
آن که ز لعلت فکند شور به دریای حسن
کشتی ما را نخست داد به طوفان عشق
بر سر جرم منند عفو و جزا در تلاش
تا بچه فرمان دهد حاکم دیوان عشق
عشق ز فرمان حسن داد به دست توام
وه چه شدی گر بدی حسن به فرمان عشق
زلف تو را آن که کرد سلسلهٔ پیوند حسن
ساخت جنون مرا سلسلهٔ جنبان عشق
کرد چو حسنت برون سر به گریبان دهر
عابد و زاهد زدند دست به دامان عشق
گرد وی از بس حذر مور ندارد گذر
این دل ویران که هست ملک سلیمان عشق
ماه رخ آن صنم مه چه رایان حسن
داغ دل محتشم شمسه ایوان عشق

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر در دل می‌زنند نوبت سلطان عشق
ما و جنون می‌دهیم وعده به میدان عشق
هوش مصنوعی: در دروازه دل ما، عشقِ ما و دیوانگی‌مان را به نمایش می‌گذارند و به عشق وعده می‌دهیم که در میدانش حاضر شویم.
رایت شاه جنون جلوه نما شد ز دور
چاک به دامن رساند گرد بیابان عشق
هوش مصنوعی: اوج زیبایی و جنون مانند پرچمی در دوردست خودنمایی کرد و غبار عشق را به دامن بیابان رساند.
آن که ز لعلت فکند شور به دریای حسن
کشتی ما را نخست داد به طوفان عشق
هوش مصنوعی: آن که با زیبایی و جذابیت خود، به دل ما شور و شوق می‌دهد، نخستین بار کشتی عشق ما را در طوفانی که به راه افتاده، به دریا فرستاد.
بر سر جرم منند عفو و جزا در تلاش
تا بچه فرمان دهد حاکم دیوان عشق
هوش مصنوعی: عفو و پاداش مانند قاضی بر سر گناه من در حال بررسی هستند تا ببیند حاکم عشق چه دستوری می‌دهد.
عشق ز فرمان حسن داد به دست توام
وه چه شدی گر بدی حسن به فرمان عشق
هوش مصنوعی: عشق به وسیله زیبایی تو به من هدیه داده شده است، اما اگر زیبایی‌ات بر اساس عشق نباشد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
زلف تو را آن که کرد سلسلهٔ پیوند حسن
ساخت جنون مرا سلسلهٔ جنبان عشق
هوش مصنوعی: کسی که زلف تو را به هم بافته، زیبایی را خلق کرده و این کار باعث شده که دیوانگی من به عشق شوق بیشتری ببخشد.
کرد چو حسنت برون سر به گریبان دهر
عابد و زاهد زدند دست به دامان عشق
هوش مصنوعی: زمانی که زیبایی تو درخشید، دهر (زمان) عابدان و زاهدان را به خود مشغول کرد و آن‌ها به دامن عشق دست یافتند.
گرد وی از بس حذر مور ندارد گذر
این دل ویران که هست ملک سلیمان عشق
هوش مصنوعی: این دل ویران به قدری در عشق غرق شده که حتی از خطرات و موانع نمی‌ترسد و به عشق سلیمان می‌بالد.
ماه رخ آن صنم مه چه رایان حسن
داغ دل محتشم شمسه ایوان عشق
هوش مصنوعی: ماه رخ آن معشوقی که زیبایی‌اش را پنهان کرده، دل‌های پرغصه را در آتش عشق می‌سوزاند و مانند خورشید در ایوان عشق می‌درخشد.