گنجور

شمارهٔ ۳۶۲

گدایان را بود از آستانها پاسبان مانع
مرا از آستان او زمین و آسمان مانع
من و شبهای سرما و خیال آستان بوسی
که آنجا نیست بیم پرده دارو پاسبان مانع
نگهبانان ز ما دارند پنهان داغها بر جان
که ممکن نیست خوبان را شد از لطف نهان مانع
به بزم امشب هوس خواهند و لطف یار بخشنده
حجاب از هر دو جانب گرچه میشد در میان مانع
به او خوش صحبتی می‌داشتم شد در دلش ناگه
گمان بد مرا از صحبت آن بدگمان مانع
مگر اسرار بزم دوش می‌خواهد نهان از من
که هست امشب مرا از اختلاط بدگمان مانع
چه می‌گفتند در بزمش که چون شد محتشم پیدا
شد آن مه همزبانان را به تقصیر زبان مانع

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گدایان را بود از آستانها پاسبان مانع
مرا از آستان او زمین و آسمان مانع
هوش مصنوعی: گدایان در کنار درگاه‌ها نگهبانانی دارند که مانع ورود من به آستان او هستند؛ هم زمین و هم آسمان مانع از دسترسی من شده‌اند.
من و شبهای سرما و خیال آستان بوسی
که آنجا نیست بیم پرده دارو پاسبان مانع
هوش مصنوعی: من در شب‌های سرد تنها هستم، و به یاد زیارت کسی فکر می‌کنم که دیگر آنجا نیست. نگرانی من از کسانی است که به من اجازه ورود نمی‌دهند و مانع می‌شوند.
نگهبانان ز ما دارند پنهان داغها بر جان
که ممکن نیست خوبان را شد از لطف نهان مانع
هوش مصنوعی: نگهبانان از ما پنهان نگه داشته‌اند آلام و دردهای درونمان را؛ به طوری که خوبان نمی‌توانند از لطف و محبتی که در دل خود دارند، مانع شوند.
به بزم امشب هوس خواهند و لطف یار بخشنده
حجاب از هر دو جانب گرچه میشد در میان مانع
هوش مصنوعی: در این شب، هم دل به شادی و مهمانی داریم و هم دوست بخشنده‌امان که محبتش فضا را پر کرده، حجاب و مانع را از هر دو سو کنار می‌زند، هرچند که می‌شد در میان ما موانعی وجود داشته باشد.
به او خوش صحبتی می‌داشتم شد در دلش ناگه
گمان بد مرا از صحبت آن بدگمان مانع
هوش مصنوعی: من با او گفتگوهای دلپذیری داشتم، اما ناگهان در دلش به خاطر صحبتی که با آن فرد بدگمان داشتم، گمانی بد در مورد من شکل گرفت و باعث شد که ارتباط ما دچار مشکل شود.
مگر اسرار بزم دوش می‌خواهد نهان از من
که هست امشب مرا از اختلاط بدگمان مانع
هوش مصنوعی: آیا رازهای مهمانی دیشب را نمی‌خواهد که از من پنهان بماند؟ زیرا اکنون من را از اختلاط با بدگمانان باز می‌دارد.
چه می‌گفتند در بزمش که چون شد محتشم پیدا
شد آن مه همزبانان را به تقصیر زبان مانع
هوش مصنوعی: در محفلی که او (محتشم) حضور داشت، سخنانی می‌زدند که باعث شد آن ماه روشن (آسمانی) هم صحبت‌ها و هم‌گروه‌هایش به دلیل اشتباهاتی که کردند، از بیان خود بازمانند.