شمارهٔ ۳۶۱
آن که بود از تو به یک حرف زبانی قانع
این زمان نیست به صد لطف نهانی قانع
غیر کز مرده لان بود به یک پرسش تو
نیست اکنون به حیات دو جهانی قانع
ابر لطف تو به سیلاب جهانی مشغول
لب من تشنه بیک قطره چکانی قانع
گر به شیرین سخنی خوش نکنی کام رقیب
میشوم از تو به این تلخ زبانی قانع
نیم زخمی به جگر دارم و دانم که به آن
نشود یار به این سخت کمانی قانع
پیش آن شاه جهانگیر بمیرم صد بار
که گدائیست به یک کلبه ستانی قانع
غیر را ساخت به یک آیت رحمت زنده
محتشم مرد به یک فاتحه خوانی قانع
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن که بود از تو به یک حرف زبانی قانع
این زمان نیست به صد لطف نهانی قانع
هوش مصنوعی: کسی که با یک کلمه تو قانع میشد، اکنون دیگر به صد محبت پنهانی راضی نمیشود.
غیر کز مرده لان بود به یک پرسش تو
نیست اکنون به حیات دو جهانی قانع
هوش مصنوعی: غیر از مردهای که به او میگویند لان، در پرسش تو هیچ چیز دیگر وجود ندارد. اکنون به زندگی دو جهان قانع باش.
ابر لطف تو به سیلاب جهانی مشغول
لب من تشنه بیک قطره چکانی قانع
هوش مصنوعی: ابر بخشش و محبت تو همچون سیلابی در جهان به حرکت درآمده است، در حالی که من، لب تشنه و محتاج، تنها به یک قطره چکانی از آن راضی هستم.
گر به شیرین سخنی خوش نکنی کام رقیب
میشوم از تو به این تلخ زبانی قانع
هوش مصنوعی: اگر چنانچه با کلام شیرین و دلنشین با من صحبت نکنی، به خاطر تلخی زبانی که داری، رضایت میدهم که رقیب تو باشم.
نیم زخمی به جگر دارم و دانم که به آن
نشود یار به این سخت کمانی قانع
هوش مصنوعی: من درد کمی در دل دارم و میدانم که محبوبم نمیتواند به این زخم کوچک راضی شود، آنهم در مقابل این سختی و مصائب.
پیش آن شاه جهانگیر بمیرم صد بار
که گدائیست به یک کلبه ستانی قانع
هوش مصنوعی: من آمادهام که صد بار بمیرم، ولی در پیش آن پادشاه بزرگ دنیا، زیرا او کسی است که اگر در یک کلبه بماند، به آن قناعت میکند و گدایی را بر میگزیند.
غیر را ساخت به یک آیت رحمت زنده
محتشم مرد به یک فاتحه خوانی قانع
هوش مصنوعی: مردی با احترام و شخصیت در زندگی خود به دیگران محبت و رحمت نشان میدهد و همه چیز را با یک دعا و خیرخواهی برای آنها به سامان میرساند.

محتشم کاشانی