شمارهٔ ۳۵۷
من بیتو ندارم از چمن حظ
دور از سمنت ز یاسمن حظ
بی روی تو در چمن ندارند
از صحبت هم گل و سمن حظ
بیقد تو نارواست کردن
از دیدن سرو و نارون حظ
یک ذره نمیفروشم ای گل
تشویق تو من به صد تو من حظ
خوش میکند از دراز دستی
آغوش تو از تو سیمتن حظ
با حسن طبیعت است کز وی
با طبع کنند مرد و زن حظ
جعد تو ذقن طراز دل را
چون تشنه از آن چه ذقن حظ
جز جام که دید از آن دهن کام
جز جامه که کرد ازان بدن حظ
ای می که به جوشم از تو چون خم
خوش داری از آن لب و دهن حظ
این پیرهن این توای که داری
زان جوهر زیر پیرهن حظ
بیتابم از این که میکند زلف
بازی بازی از آن ذقن حظ
لب میگزم از حسد که دارد
خط زان دو لب شکرشکن حظ
در مهد که دایه ساقیش بود
میکرد از آن لبان لبن حظ
گو شیخ مگو مراخطا کار
من دارم از آن بت ختن حظ
او ره زن کاروان جانهاست
وین قافله را ز راه زن حظ
پر زلزله شد جهان و دارد
زان زلزله در جهان فکن حظ
با لذت عشق خسروی داشت
شیرین ز مذاق کوهکن حظ
پروانه قرب شمع یابد
مرغی که کند ز سوختن حظ
شد گرم که آردم به اعراض
اعراض رقیب داشتن حظ
بد خوئی محتشم به این خوی
خطیست که دارد از سخن حظ
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من بیتو ندارم از چمن حظ
دور از سمنت ز یاسمن حظ
هوش مصنوعی: من بدون تو از باغ لذت نمیبرم، دور از تو از گل یاسمن هم خوشی نمیچشم.
بی روی تو در چمن ندارند
از صحبت هم گل و سمن حظ
هوش مصنوعی: بدون وجود تو، در باغ هیچ گلی از صحبت و همنشینی لذت نمیبرد.
بیقد تو نارواست کردن
از دیدن سرو و نارون حظ
هوش مصنوعی: بیقد و قامت تو، تماشای زیباییهای دیگر مانند سرو و نارون بیمعناست.
یک ذره نمیفروشم ای گل
تشویق تو من به صد تو من حظ
هوش مصنوعی: من یک ذره از زیباییام را به تو نمیفروشم، ای گل، زیرا تشویق و محبت تو برای من از همه چیز بیشتر ارزشمند است.
خوش میکند از دراز دستی
آغوش تو از تو سیمتن حظ
هوش مصنوعی: آغوش تو به خاطر دستهای بلندت حس خوبی را به من منتقل میکند.
با حسن طبیعت است کز وی
با طبع کنند مرد و زن حظ
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم این است که زیبایی و جاذبهی طبیعت باعث میشود که مردان و زنان از زندگی لذت ببرند و از آن بهرهمند شوند.
جعد تو ذقن طراز دل را
چون تشنه از آن چه ذقن حظ
هوش مصنوعی: حالت موی فرفری تو، مانند طراوت و زیبایی که دل انتظار آن را دارد، باعث میشود دل تشنهتری به آنچه که تو در اختیارش میگذاری، باشد.
جز جام که دید از آن دهن کام
جز جامه که کرد ازان بدن حظ
هوش مصنوعی: جز آنچه که از جام به دهن میرسد، چیزی دیگر نداریم و جز لباسی که بر تن میکنیم، هیچ بهرهای از بدن نخواهیم داشت.
ای می که به جوشم از تو چون خم
خوش داری از آن لب و دهن حظ
هوش مصنوعی: ای شرابی که از تو سرشار هستم و به خاطر لب و دهانت از تو لذت میبرم.
این پیرهن این توای که داری
زان جوهر زیر پیرهن حظ
هوش مصنوعی: این پیراهنی که بر تن داری، نشانهای از آن جوهر با ارزشی است که زیر آن پنهان است.
بیتابم از این که میکند زلف
بازی بازی از آن ذقن حظ
هوش مصنوعی: من از اینکه زلفش با بازی و لطافت مرا مجذوب میکند، به شدت بیتاب و دلنگران هستم.
لب میگزم از حسد که دارد
خط زان دو لب شکرشکن حظ
هوش مصنوعی: از حسد به لبهایش میزنم دندان، چون آن دو لب شیرینش لذتی خاص دارد.
در مهد که دایه ساقیش بود
میکرد از آن لبان لبن حظ
هوش مصنوعی: در دوران کودکی که پرستارش او را شیر میداد، او از شیرینی و لذتی که از آن لبها میچشید بهرهمند میشد.
گو شیخ مگو مراخطا کار
من دارم از آن بت ختن حظ
هوش مصنوعی: فرمودن که ای شیخ، حرف نزن و تکرار نکن، زیرا من در کار خود اشتباهاتی دارم و از آن معشوق ختن بهرهام.
او ره زن کاروان جانهاست
وین قافله را ز راه زن حظ
هوش مصنوعی: او راهنمایی است که جانها را رهبری میکند و این قافله از او بهره میبرد.
پر زلزله شد جهان و دارد
زان زلزله در جهان فکن حظ
هوش مصنوعی: جهان به شدت دچار تحولات و تلاطم شده و این تغییرات سبب شده که همه در این جهان از آنچه پیش میآید سهمی ببرند.
با لذت عشق خسروی داشت
شیرین ز مذاق کوهکن حظ
هوش مصنوعی: عشق زیبایی مانند یک شاهزاده دارد که شیرینیاش از طعم کوهنشینان و سرکشیدگی کوهستان ناشی میشود.
پروانه قرب شمع یابد
مرغی که کند ز سوختن حظ
هوش مصنوعی: پروانه به خاطر نزدیک بودن به شمع، از سوختن بهرهمند میشود، همانطور که پرندهای که در آتش میسوزد، از این سوختن لذت میبرد.
شد گرم که آردم به اعراض
اعراض رقیب داشتن حظ
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که من از رقیب داشتن لذت میبرم و این موضوع باعث شد که احساساتی در من بوجود آید.
بد خوئی محتشم به این خوی
خطیست که دارد از سخن حظ
هوش مصنوعی: بدی کردن محتشم به این ویژگی است که از سخن خود بهرهای میبرد.
حاشیه ها
1399/03/16 16:06
ا کاردان
سلام
این بیت به این گونه صحیح است:
لب میگزم از حسد که دارد ...

محتشم کاشانی