شمارهٔ ۳۵
گشته در راهت غبار آلود روی زرد ما
میرسیم از گرد راه اینست راه آورد ما
در هوای شمع رویت قطرههای اشک گرم
دم به دم بر چهره میبندد ز آه سرد ما
بس که از یاران هم دردان جدا افتادهایم
گشته است از بی کسی همدرد ما هم، درد ما
با گیاه شور پرور فرقت باران نکرد
آن چه هجران کرد با جان بلا پرورد ما
گر عیاذالله از ما بر دلت گردی بود
حسبتا لله به باد نیستی ده گرد ما
گرد از جمعیت دلها بر آرد بیدرنگ
چون ز گرد ره شود پیدا سوار فرد ما
دوش آن وحشی شمایل محتشم را دید و گفت
باز پیدا گشت مجنون بیابان گرد ما
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گشته در راهت غبار آلود روی زرد ما
میرسیم از گرد راه اینست راه آورد ما
هوش مصنوعی: در طول مسیرت، چهرهام غبارآلود و بیرنگ شده است. اما ما به زودی از این گرد و غبار عبور میکنیم و به هدفمان خواهیم رسید.
در هوای شمع رویت قطرههای اشک گرم
دم به دم بر چهره میبندد ز آه سرد ما
هوش مصنوعی: در زیر نور شمعی که بر چهرهات میتابد، هر لحظه قطرههای اشک گرم بر چهرهام میریزد و نشان از غم و ناراحتی من دارد.
بس که از یاران هم دردان جدا افتادهایم
گشته است از بی کسی همدرد ما هم، درد ما
هوش مصنوعی: ما به خاطر جدایی از یاران و دوستانی که همدرد ما بودند، به شدت تنها و غمگین شدهایم. حالا حتی تنهاییمان نیز بهنوعی با درد و رنج ما همدردی میکند.
با گیاه شور پرور فرقت باران نکرد
آن چه هجران کرد با جان بلا پرورد ما
هوش مصنوعی: با گیاهی که شور و نشاط را به ارمغان میآورد، باران با آن کار نداشت، اما جدایی همان چیزی را با جان ما که پر از دردی بزرگ است، انجام داد.
گر عیاذالله از ما بر دلت گردی بود
حسبتا لله به باد نیستی ده گرد ما
هوش مصنوعی: اگر خدا نخواسته از سوی ما در دل تو چیزی بیافتد، به خاطر خدا این حالت را به باد فراموشی بسپار و به ما توجهی نکن.
گرد از جمعیت دلها بر آرد بیدرنگ
چون ز گرد ره شود پیدا سوار فرد ما
هوش مصنوعی: دلها وقتی جمع میشوند، بیدرنگ حالت و جو خاصی پیدا میکنند، مانند اینکه غباری برمیخیزد و نشاندهنده حضور یک فرد خاص میشود، که در اینجا به سوارکار اشاره دارد.
دوش آن وحشی شمایل محتشم را دید و گفت
باز پیدا گشت مجنون بیابان گرد ما
هوش مصنوعی: دیروز آن شخص با غرور و وقار را دید و گفت، بهنظر میرسد باز هم لیلی در چهرهی دیوانگان پیدا شده است.
حاشیه ها
1391/02/05 11:05
مینو
مصرع دوم بیت سوم سکته دارد و کلمه ای از ان جا افتاده است
1391/04/10 22:07
شاعر
بس که از یاران هم دردان جدا افتادهایم
گشته است از بی کسی همدرد ما هم, درد ما
1399/01/16 04:04
علیرضا
به نظر می آید که بیت سوم باید این گونه اصلاح شود:
بس که از یاران و همدردان جدا افتادهایم
گشته است از بیکسی هم درد ما همدرد ما