گنجور

شمارهٔ ۳۴

تا همتم به دست طلب زد در بلا
دربست شد مسخر من کشور بلا
دست قضا به مژده کلاه از سرم ربود
چون می‌نهاد بر سر من افسر بلا
آن دم هنوز قلعه مهدم حصار بود
کاورد عشق بر سر من لشکر بلا
بر کوهکن ز رتبه مقدم نوشته‌اند
نام بلا کشان تو در دفتر بلا
تا بنده بود بی‌تو به داغ جنون اسیر
تابنده بود بر سر او افسر بلا
تا هست کاکل تو بلاجو عجب اگر
کاهد زمانه یک سر مو از سر بلا
مردیست مرد عشق که دایم چو محتشم
در یوزه مراد کند از در بلا

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا همتم به دست طلب زد در بلا
دربست شد مسخر من کشور بلا
هوش مصنوعی: وقتی اراده و تلاش من به سوی خواسته‌هایم معطوف شد، در اوج مشکلات و مصائب، آن‌ها همگی به راحتی در خدمت من درآمدند.
دست قضا به مژده کلاه از سرم ربود
چون می‌نهاد بر سر من افسر بلا
هوش مصنوعی: سرنوشت با خوش خبری، کلاهم را از سرم برداشت، وقتی که بر سرم تاج سختی و مصیبت گذاشت.
آن دم هنوز قلعه مهدم حصار بود
کاورد عشق بر سر من لشکر بلا
هوش مصنوعی: در آن لحظه، هنوز دژ حیات من به شدت محافظت شده بود و عشق همچنان بر سرم لشکری از مشکلات و دردها را در انتظار داشت.
بر کوهکن ز رتبه مقدم نوشته‌اند
نام بلا کشان تو در دفتر بلا
هوش مصنوعی: بر روی کوهی که کارگران در حال کندن آن هستند، نام افرادی که سختی‌ها را تحمل کرده‌اند، در دفتر حوادث به ثبت رسیده است.
تا بنده بود بی‌تو به داغ جنون اسیر
تابنده بود بر سر او افسر بلا
هوش مصنوعی: قبل از اینکه تو بیایی، من در داغ عشق دیوانه و اسیر بودم، ولی اکنون به لطف تو، بر سرم تاج سختی‌ها نشسته است.
تا هست کاکل تو بلاجو عجب اگر
کاهد زمانه یک سر مو از سر بلا
هوش مصنوعی: تا وقتی که موهای تو زیبا و حیرت‌انگیز است، عجیب نیست که زمانه حتی یک تار موی آن را هم کم کند.
مردیست مرد عشق که دایم چو محتشم
در یوزه مراد کند از در بلا
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف مردی می‌پردازد که در عشق و محبت، همیشه با عزت و اراده قوی، سعی دارد از سختی‌ها و مشکلات عبور کند و به آرزوهایش برسد. او مانند شخصیتی بزرگ و تاثیرگذار، بر مشکلات غلبه می‌کند و به دنبال اهداف خود است، حتی اگر با چالش‌ها و دردسرها مواجه شود.