شمارهٔ ۳۴۰
ز خانه تاخت برون کرده ساغری دو سه نوش
لب از شراب در آتش گل از عرق در جوش
خمار رفته ز سر تازه نشاء از می تلخ
اثر ز تلخی می در لبان شهدفروش
چو شاخ گل شده کج در میان خانه زین
اتاغه از سر دستار میل سر دوش
ز رخش راندنش از ناز در نشیب و فراز
زمین ز شوق به افغان و آسمان به خروش
نموده دوش بدوش ابروان خم به خمش
به زور غمزهٔ کمانها کشیده تا سردوش
سرشک کرده هم آغوش کامکاران را
قبای ترک که تنگش کشیده در آغوش
لباس بزم به برآمد آن چنان که مگر
رود جریده زند برهزار جوشن پوش
ز حالت مژه آن عقل مات مانده که چون
یکی شراب خورد دیگری رود از هوش
ستاده محتشم از دور بهر عرض نیاز
لب از اشاره به جنبش زبان عرض خموش
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز خانه تاخت برون کرده ساغری دو سه نوش
لب از شراب در آتش گل از عرق در جوش
هوش مصنوعی: از خانه بیرون آمده و چند جام شراب نوشیدهام. لبانم از شراب داغ و آتشینی که نوشیدم سرخ و گلگون شده است.
خمار رفته ز سر تازه نشاء از می تلخ
اثر ز تلخی می در لبان شهدفروش
هوش مصنوعی: نوجوانی که زیر تأثیر شراب قدیمی قرار ندارد، به تازگی از می تلخ تأثیر گرفته است و این تلخی در لبهای گلفروش نمایان است.
چو شاخ گل شده کج در میان خانه زین
اتاغه از سر دستار میل سر دوش
هوش مصنوعی: مانند شاخه گلی که در اتاق کج شده است، بر روی شانههای کسی قرار دارد که کلاه بر سر دارد.
ز رخش راندنش از ناز در نشیب و فراز
زمین ز شوق به افغان و آسمان به خروش
هوش مصنوعی: از زیبایی چهرهاش با ناز و لطافت، به آرامی به زمین میرسد و به خاطر شوقی که دارد، صدای نالهاش به آسمان میپیوندد.
نموده دوش بدوش ابروان خم به خمش
به زور غمزهٔ کمانها کشیده تا سردوش
هوش مصنوعی: دوش، ابروان خمیدهای را دیدم که به اندازهای زیبا و دلربا بودند که گویی کمانهایی با قدرت کشیده شدهاند و این زیبایی احساس غم را در من به وجود آورد.
سرشک کرده هم آغوش کامکاران را
قبای ترک که تنگش کشیده در آغوش
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که وقتی کسی به دلخواه خود و در آغوش معشوقش قرار میگیرد، احساس سرشکستگی و غم او به وضوح نمایان میشود. همچنین، اشاره میشود که لباس تنگ معشوق به او احساس فشردگی میدهد و شرایط را برای او پیچیده میکند.
لباس بزم به برآمد آن چنان که مگر
رود جریده زند برهزار جوشن پوش
هوش مصنوعی: لباس جشن و شادی به تن کرد به گونهای که گویی یک رود بزرگ بر سطحی از زرهها جاری میشود.
ز حالت مژه آن عقل مات مانده که چون
یکی شراب خورد دیگری رود از هوش
هوش مصنوعی: از حالتی که مژه دارد، عقل حیران و گیج شده است؛ به گونهای که وقتی یکی مست میشود، دیگری از هوش میرود.
ستاده محتشم از دور بهر عرض نیاز
لب از اشاره به جنبش زبان عرض خموش
هوش مصنوعی: محتشم از دور ایستاده است تا نیازش را بیان کند، اما به جای صحبت کردن، با لبهایش اشاره میکند و زبانش خاموش است.

محتشم کاشانی