گنجور

شمارهٔ ۳۳۹

بزم برهم زده‌ای ای دل بر خشم به جوش
چشم از جنگ بغو غالب از اعراض خموش
گرمیش شعله فروزان ز رخ ماه شعاع
تلخیش زهر چکان از دو لب زهر فروش
خواب بیهوشی و کیفیت مستی ز سرش
جسته از پرزدن مرغ سراسیمه بهوش
ضبط بیتابی خود کرده ولی در حرکت
پیرهن زان تن و اندام و قبا زان بر و دوش
داغ دلهای فکار از حرکاتش به خراش
مرغ جانهای نزار از سکناتش به خروش
سخنی کامده از حوصلهٔ ناطقه بیش
لب فرو بستنش از نطق فروبسته بگوش
محتشم هرکه خورد باده به دشمن ناچار
کند آخر می اعراض بدین مرتبه نوش

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بزم برهم زده‌ای ای دل بر خشم به جوش
چشم از جنگ بغو غالب از اعراض خموش
هوش مصنوعی: ای دل، با احساس خشم و غضب، جشن و سرور را خراب کرده‌ای؛ چشمانت از درگیری و جنگ به جوش آمده، اما در برابر نادیده گرفتن دیگران، ساکت و خاموش مانده‌ای.
گرمیش شعله فروزان ز رخ ماه شعاع
تلخیش زهر چکان از دو لب زهر فروش
هوش مصنوعی: شعله‌های آتشین ناشی از چهره ماه و درخشش آن، گرمی و زیبایی را به تصویر می‌کشد، در حالی که تلخی و زهرآلودگی از لبان کسی که زهر می‌فروشد، به چشم می‌آید.
خواب بیهوشی و کیفیت مستی ز سرش
جسته از پرزدن مرغ سراسیمه بهوش
هوش مصنوعی: حالت غفلت و مستی از سر او رفته و مانند پرواز پرنده‌ای مضطرب به هوش آمده است.
ضبط بیتابی خود کرده ولی در حرکت
پیرهن زان تن و اندام و قبا زان بر و دوش
هوش مصنوعی: او توانسته است بی‌قراری خود را کنترل کند، اما هنوز هم در حرکات بدن و لباسش حس و حالش را نشان می‌دهد.
داغ دلهای فکار از حرکاتش به خراش
مرغ جانهای نزار از سکناتش به خروش
هوش مصنوعی: دل‌های پریشان از رفتار او زخم خورده‌اند و جان‌های ضعیف به خاطر سکوتش دچار تشویش و ناآرامی هستند.
سخنی کامده از حوصلهٔ ناطقه بیش
لب فرو بستنش از نطق فروبسته بگوش
هوش مصنوعی: سخنی آمد که از شدت اندیشه و تحمل ناطق بود، اما چون به حدی رسید که نطقش را متوقف کرد، آن را در گوش خاموش نگه داشت.
محتشم هرکه خورد باده به دشمن ناچار
کند آخر می اعراض بدین مرتبه نوش
هوش مصنوعی: هر کس که مسکرات بنوشد، ناگزیر در پایان، دشمنش را مجبور می‌کند که از این مرحله بالاتر برود و از او دوری کند.