شمارهٔ ۳۳۸
آن شاه حسن بین و به تمکین نشستنش
و آن خیرگی و طرف کله برشکستنش
آن تیر غمزه پرکش و از منتظر کشی است
موقوف صد کمان ز کمانخانه جستنش
سروی است در برم که براندام نازنین
ماند نشان ز بند قبا چست بستنش
سر رشتهٔ رضا به دل غیر بسته یار
اما چنان نبسته که به توان گسستنش
باشد کمینه بازی آن طفل بر دلم
بر همزدن دو چشم و به صد نیش خستنش
صیدیست محتشم که به قیدی فتاده لیک
مرگیست بیتکلف از آن قید رستنش
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن شاه حسن بین و به تمکین نشستنش
و آن خیرگی و طرف کله برشکستنش
هوش مصنوعی: نگاه کن به آن پادشاه زیبا که با وقار نشسته و چگونه دیگران را به خود خیره کرده و غرق در تماشایش کرده است.
آن تیر غمزه پرکش و از منتظر کشی است
موقوف صد کمان ز کمانخانه جستنش
هوش مصنوعی: آن تیر زیبای تو پرواز میکند و منتظر کشی را به صبر وامیدارد، در حالی که صد کمان از کمانخانه برای رسیدن به آن آمادهاند.
سروی است در برم که براندام نازنین
ماند نشان ز بند قبا چست بستنش
هوش مصنوعی: در کنار من درختی وجود دارد که قامتش به دلیل زیبایی و نازکیاش، نشانهای از بند لباسش دارد که خیلی محکم بسته شده است.
سر رشتهٔ رضا به دل غیر بسته یار
اما چنان نبسته که به توان گسستنش
هوش مصنوعی: سررشتهی دل خوشی و رضایت به دست یار است، اما این رشته به قدری محکم نیست که نتوان آن را پاره کرد.
باشد کمینه بازی آن طفل بر دلم
بر همزدن دو چشم و به صد نیش خستنش
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق و بازیگوشیهای کودکانه اشاره دارد. در اینجا، شاعر به تصویر کشیدن حالتی میپردازد که کودک با نگاه و شادیاش، دل او را تحت تأثیر قرار میدهد. دو چشم کودک به او روحیهای میبخشند، در حالی که از نیش زدنهایش، یعنی بازیها و شیطنتهایش، احساس خستگی نمیکند. در واقع، شاعر با این تصویر میخواهد نشان دهد که این بازی و شیطنتها چقدر روحیه را شاداب میکنند و حتی خستگی را از بین میبرند.
صیدیست محتشم که به قیدی فتاده لیک
مرگیست بیتکلف از آن قید رستنش
هوش مصنوعی: شخصی به نام محتشم در دام یا قید گرفتار شده است، اما این بیتکلفی وجود دارد که او با مرگ از آن قید آزاد خواهد شد.

محتشم کاشانی