شمارهٔ ۳۲۶
خموشیت گره افکند در دل همه کس
بگو حدیثی و بگشای مشکل همه کس
بدان که هر نظری قابل جمال تو نیست
مکن چو آینه خود را مقابل همه کس
رخی که بال ملک را خطر ز شعلهٔ اوست
روا بود که شود شمع محفل همه کس
عداوتم به دل کاینات داده قرار
محبتی که سرشتست در دل همه کس
زمانه گشت پرآشوب و من به این خوش دل
که از خیال تو خالی شود دل همه کس
ز رشک مایل مرگم که از غلط کاریست
به غیر محتشم آن سرو مایل همه کس
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خموشیت گره افکند در دل همه کس
بگو حدیثی و بگشای مشکل همه کس
هوش مصنوعی: سکوت تو باعث شده که همه به فکر فرو روند. کمی صحبت کن و مشکلات دیگران را حل کن.
بدان که هر نظری قابل جمال تو نیست
مکن چو آینه خود را مقابل همه کس
هوش مصنوعی: بدان که هر نگاهی زیبایی تو را نمیبیند، پس مثل آینه خودت را در مقابل همه نشان نده.
رخی که بال ملک را خطر ز شعلهٔ اوست
روا بود که شود شمع محفل همه کس
هوش مصنوعی: چهرهای که به خاطر زیباییاش باعث بروز خطر برای فرشتگان است، شایسته است که در جمع همه افراد، نورانی و درخشان باشد.
عداوتم به دل کاینات داده قرار
محبتی که سرشتست در دل همه کس
هوش مصنوعی: علاقه و محبت من به خداوند به قدری عمیق و بیپایان است که حتی دشمنیام با دیگران نیز بر اساس این محبت شکل گرفته است. در واقع، همه موجودات جهان به نوعی از این عشق برخوردارند.
زمانه گشت پرآشوب و من به این خوش دل
که از خیال تو خالی شود دل همه کس
هوش مصنوعی: زمانه به شدت دچار آشفتگی و بیثباتی شده است، اما من به این امید آرامم که دل دیگران از خیال تو خالی شود.
ز رشک مایل مرگم که از غلط کاریست
به غیر محتشم آن سرو مایل همه کس
هوش مصنوعی: به دلیل حسادت، به مرگ تمایل دارم که این احساس نتیجهی اشتباهات خودم است و زیبایی آن سرو که مورد توجه همه است، تنها به غیر از من است.

محتشم کاشانی