گنجور

شمارهٔ ۳۲۲

ای پری راه دیار آن پری پیکر بپرس
خانهٔ قصاب مردم کش از آن کافر بپرس
با حریفان حرف آن مه بر زبان آور به رمز
از نظر بازان ره آن قصر و آن منظر بپرس
در هوایش تیز رو چون کوکب سیاره شود
وز هواداران آن سرو بلند اختر بپرس
جان سوی او رفته زان محبوب جانبازش طلب
دل بر او مانده احوالش از آن دلبر بپرس
بعد پرسش ای صبا با او بگو ای بی‌وفا
از وفا یک ره تو هم زان بی‌دل ابتر بپرس
عاشق قصاب را خون خود اندر گردن است
با تو گفتم محتشم گر نیستت باور بپرس

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای پری راه دیار آن پری پیکر بپرس
خانهٔ قصاب مردم کش از آن کافر بپرس
هوش مصنوعی: ای دختر زیبا، به سراغ آن کسی برو که در آنجا زندگی می‌کند و از او دربارهٔ خانهٔ قصابی بپرس که مردم را می‌کشد و کافر است.
با حریفان حرف آن مه بر زبان آور به رمز
از نظر بازان ره آن قصر و آن منظر بپرس
هوش مصنوعی: با رقبایت درباره آن شخص باهوش صحبت کن، اما به صورت غیرمستقیم و با رمز و راز. از کسانی که در اطراف هستند بپرس که چطور می‌توان به آن قصر و آن صحنه زیبا رسید.
در هوایش تیز رو چون کوکب سیاره شود
وز هواداران آن سرو بلند اختر بپرس
هوش مصنوعی: در فضای او، مانند یک ستاره درخشان، به سرعت حرکت کن و از دوستداران او درباره‌ی آن سرو بلند بپرس.
جان سوی او رفته زان محبوب جانبازش طلب
دل بر او مانده احوالش از آن دلبر بپرس
هوش مصنوعی: جانم به سوی محبوب جانبازم رفته، دل در انتظار او مانده است. حال و احوالم را از آن معشوق بپرس.
بعد پرسش ای صبا با او بگو ای بی‌وفا
از وفا یک ره تو هم زان بی‌دل ابتر بپرس
هوش مصنوعی: ای صبا، بعد از اینکه از تو پرسش شد، به او بگو که ای بی‌وفا، از وفا چیزی نپرس. تو هم از آن بی‌دل که هیچ اقبال و سرنوشتی ندارد، بپرس.
عاشق قصاب را خون خود اندر گردن است
با تو گفتم محتشم گر نیستت باور بپرس
هوش مصنوعی: عشاق با کسی که نسبت به او احساسی عمیق دارند، مانند عشق یک قصاب به کارش، وابسته‌اند و در این راه حتی جان خود را فدای آن می‌کنند. اگر به گفته‌هایم شک داری، بهتر است از دیگران بپرسی تا حقیقت را دریابی.