گنجور

شمارهٔ ۳۱۹

عقل در میدان عشق آهسته می‌راند فرس
وز سم آتش می‌جهاند توسن تند هوس
آن چنانم مضطرب کز من گران لنگریست
در ره صرصر غبار و بر سر گرداب خس
حال دل در سینه صد چاک من دانی اگر
دیده باشی اضطراب مرغ وحشی در قفس
بشکن ای مطرب که مجنونان لیلی دوست را
ساز ز آواز حدی می‌باید و بانگ جرس
گر خورند آب به قابس می‌کنند آخر از آن
آن چه نتوان کرد زان بس باده عشق است و بس
رشتهٔ جان شد چنان باریک کاندر جسم زار
بگسلد صد جا اگر پیوند یابد با نفس
گر سگ کویش دهد یک بارم آواز از قفا
از شعف رویم بماند تا قیامت باز پس
می‌تواند راندم زین شکرستان هرگه او
ذوق شیرینی تواند بردن از طبع مگس
حیف کز دنیا برون شد محتشم وز هیچ جا
حیف و افسوسی نیامد بر زبان هیچ کس

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عقل در میدان عشق آهسته می‌راند فرس
وز سم آتش می‌جهاند توسن تند هوس
هوش مصنوعی: در عرصه عشق، عقل به آرامی پیش می‌رود و در عین حال، از شدت هیجان و خواسته‌های دل، جرقه‌هایی از آتش به‌وجود می‌آید. دل، همچون اسبی تندرو، به سمت آرزوها می‌تازد.
آن چنانم مضطرب کز من گران لنگریست
در ره صرصر غبار و بر سر گرداب خس
هوش مصنوعی: من به قدری مضطرب و ناپایدار هستم که مانند سنگینی به گران رویایی در مسیر طوفانی قرار گرفته‌ام و در میان گرد و غبار و در پیچ‌وخم‌های سخت زندگی سرگردانم.
حال دل در سینه صد چاک من دانی اگر
دیده باشی اضطراب مرغ وحشی در قفس
هوش مصنوعی: حالت دل من مانند مرغی وحشی است که در قفس گیر افتاده و به شدت مضطرب و نگران است. اگر این احساس را دیده باشی، می‌دانی که چقدر در درونم درد و آشفتگی وجود دارد.
بشکن ای مطرب که مجنونان لیلی دوست را
ساز ز آواز حدی می‌باید و بانگ جرس
هوش مصنوعی: ای ساز زن، بشکن ساز و نوا کن که دیوانگان لیلی نیازمند صدای خوش و دلنوازند. این صدا باید به اندازه‌ای دلنشین باشد که یادآور صدای جرس باشد.
گر خورند آب به قابس می‌کنند آخر از آن
آن چه نتوان کرد زان بس باده عشق است و بس
هوش مصنوعی: اگر آب را در قابس بخورند، آخرش چیزی نمی‌شود؛ از آنچه که دوست داشته نمی‌توان صرف‌نظر کرد. این فقط به خاطر شراب عشق است و بس.
رشتهٔ جان شد چنان باریک کاندر جسم زار
بگسلد صد جا اگر پیوند یابد با نفس
هوش مصنوعی: رابطهٔ جان و بدن به‌قدری حساس و ظریف است که اگر این پیوند با نفس برقرار شود، ممکن است در هر لحظه از هم بگسلد.
گر سگ کویش دهد یک بارم آواز از قفا
از شعف رویم بماند تا قیامت باز پس
هوش مصنوعی: اگر یک بار صدای سگ کوی تو را بشنوم، از خوشحالی تا ابد در پشت سرم خواهد ماند.
می‌تواند راندم زین شکرستان هرگه او
ذوق شیرینی تواند بردن از طبع مگس
هوش مصنوعی: می‌تواند در این باغ شیرین هر بار او لذت شیرینی را از مزاج مگس بگیرد.
حیف کز دنیا برون شد محتشم وز هیچ جا
حیف و افسوسی نیامد بر زبان هیچ کس
هوش مصنوعی: متأسفانه، محتشم از دنیا رفت و هیچ کس از هیچ کجا برای او افسوس و اندوهی ابراز نکرد.