شمارهٔ ۳۱۳
ز عنبر آتش حسنت نکرده دود هنوز
محل رخ ز می افروختن نبود هنوز
به گرد مشگ نیالوده دامن رخسار
به باده بود لب آلودن تو زود هنوز
که شد به می سبب آلایش وجود تو را
نیامده گنهی از تو در وجود هنوز
نموده رشحهکشیها نهالت از می ناب
نکرده در چمن سرکشی نمود هنوز
لبت که دوش برو کاسه بوسه زده است
بود بدیدهٔ باریک بین کبود هنوز
ز پند محتشم افسوس کز طبیعت تو
که کاست نشاء ذوق می و فزود هنوز
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز عنبر آتش حسنت نکرده دود هنوز
محل رخ ز می افروختن نبود هنوز
هوش مصنوعی: بوی خوش عطر زیبایی تو هنوز در فضا پخش نشده و چهرهات مانند آتش در دما گرم نشده است.
به گرد مشگ نیالوده دامن رخسار
به باده بود لب آلودن تو زود هنوز
هوش مصنوعی: به دور گونهات که همچون مشکی خوشبو است، دامن میزنم و میگویم که هنوز هم برای نوشیدن از لبهای تو، زود است.
که شد به می سبب آلایش وجود تو را
نیامده گنهی از تو در وجود هنوز
هوش مصنوعی: به خاطر نوشیدن شراب، تو دچار آلودگی نشدی و هنوز در وجودت هیچ گناهی دیده نمیشود.
نموده رشحهکشیها نهالت از می ناب
نکرده در چمن سرکشی نمود هنوز
هوش مصنوعی: شما در میان شادابی و زیبایی طبیعت حضور دارید و هنوز آثار لذت و شیدایی از شراب ناب بر وجودتان باقیمانده است، در حالی که به گشت و گذار در باغ و دشت ادامه میدهید.
لبت که دوش برو کاسه بوسه زده است
بود بدیدهٔ باریک بین کبود هنوز
هوش مصنوعی: لبهای تو که دیشب مورد بوسه قرار گرفتهاند، هنوز هم در دیدگاه کسی که به جزئیات توجه دارد، آثار کبودی دارند.
ز پند محتشم افسوس کز طبیعت تو
که کاست نشاء ذوق می و فزود هنوز
هوش مصنوعی: از نصیحت محتشم غمگینم، زیرا طبیعت تو به گونهای است که استعداد عشق و شوق را دارد و همچنان در حال شکوفا شدن است.

محتشم کاشانی