گنجور

شمارهٔ ۳۱۰

دوش سرگرم از وثاق آن کوکب گیتی فروز
نیم شب آمد برون چون افتاب نیم روز
همرهش فوجی ز می‌خواران پر ظرف از شراب
واقف از جمعی ز آگاهان آگاه از رموز
پیش پیش لشگر حسنش پس از صد دور باش
در کمانها تیرهای دل شکاف سینه سوز
پیش روی تابناکش کوههای عقل و صبر
در گداز از بی‌ثباتی‌ها چو برف اندر تموز
چون به راه آثار من ناگه نمود از دود آه
پیش چشم نیم بازش چون گیاه نیم‌سوز
دست مخمورانه‌ای از ناز بردوشم فکند
کامشب از دهشت به دست رعشه دوشم هنوز
محتشم فریاد کز جام غرور آن ترک مست
غافل است از فتنه زائی‌های این چرخ عجوز

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوش سرگرم از وثاق آن کوکب گیتی فروز
نیم شب آمد برون چون افتاب نیم روز
هوش مصنوعی: دیشب، ستاره‌ای که نورش در دل شب می‌درخشید، به طور ناگهانی بیرون آمد و مانند خورشید در آسمان روز روشن شد.
همرهش فوجی ز می‌خواران پر ظرف از شراب
واقف از جمعی ز آگاهان آگاه از رموز
هوش مصنوعی: در میان گروهی از می‌نوشان، ظرف‌ها پر از شراب است و افرادی آگاه از رموز و اسرار وجود دارند که از جمع آگاهان در این حال آگاهی دارند.
پیش پیش لشگر حسنش پس از صد دور باش
در کمانها تیرهای دل شکاف سینه سوز
هوش مصنوعی: پیشاپیش سپاه حسن، تیرهای دل‌خراش آماده‌اند که از کمان‌ها پرتاب شوند و سینه‌ها را بسوزانند.
پیش روی تابناکش کوههای عقل و صبر
در گداز از بی‌ثباتی‌ها چو برف اندر تموز
هوش مصنوعی: در برابر آن نور درخشان، کوه‌های عقل و صبر به خاطر ناپایداری‌ها دارند ذوب می‌شوند، مانند برفی که در گرمای تابستان آب می‌شود.
چون به راه آثار من ناگه نمود از دود آه
پیش چشم نیم بازش چون گیاه نیم‌سوز
هوش مصنوعی: ناگهان از طریق نشانه‌ها و علائمی که به جا گذاشته‌ام، دود آهی به چشمش آمد. مانند گیاهی که در حال سوختن است و نیمه‌سوزی آن دیده می‌شود.
دست مخمورانه‌ای از ناز بردوشم فکند
کامشب از دهشت به دست رعشه دوشم هنوز
هوش مصنوعی: امشب کسی با حال مستی و ناز، دستش را بر شانه‌ام انداخت و من از ترس و هیجانی که داشتم، هنوز در حالت لرز و نگرانی‌ام.
محتشم فریاد کز جام غرور آن ترک مست
غافل است از فتنه زائی‌های این چرخ عجوز
هوش مصنوعی: محتشم به تصویر می‌کشد که آن دختر زیبا و مغرور، به خاطر خوشحالی‌اش از شراب و مستی‌اش، از خطرات و پیچیدگی‌های زندگی غافل است. این اشاره به موقعیت‌های سخت و تغییرات بحرانی ای است که زندگی می‌تواند به ارمغان بیاورد.